معشوقه ارباب پارت ۶

معشوقه ارباب پارت ۶

+چه هه لبای هه خوش مزه ی داری هه ه
وقتی اینو گفت گونه هام قرمز شدن سرمو اوردم پاین سری از روی پاهاش بلند شدم بدو بدو رفتم توی اتاق خواب درو پشت سرم بستم همین توری قلبم تند نتد میزد اروم از جام بلند شدم رقتم روی تخت پتور دادم روی خودم همین توری که داشتم به کوک فکر میکردم یهو خوابم برد
ویوی کوک
چه لبش خوش مزه بود(یطوری نوشتم که انگار خوردنیه😂)
دیدم ساعت ۶ یادم اومد که مهمونی داریم رفتم پیشم ا.ت دیدم مثل یه بچه کوچولو خوابیده اروم موهاش ناز میکردم دیدم داره اروم چشماشو باز میکنه پرسید
_چی شده (جوابالود)
+هیچی عشقم
+فقد خواستم بیدارت کنم که مهمونی دیرمون نشه
_مهمونی چی؟
+بلند شو میریم می فهمی
رفتم توی کمد یه لباس واسه ا.ت اوردم(عکسشو میزارم)
+اینو بپوش
_باش
رفتم لباس واسه ی خودم برداستم پوشیدم رفتم پاین منطزره ا.ت
ویوی ا.ت
بهم یه لباس داد بهد رفتم بیرون لباسو پوشیدم رفتم پاین دیدم سرش توی گوشه سرشو اورد بالا گفت
+بریم
_اره
رفتیم سوار ماشین شدیم ولی کوک تو اون لباس خیلی جذاب شده بود رسیدیم مهمونی و همه داشتنی نگامون میکردن یکم استرس گرفته بودم به ژاپنی بهش گفتم
_جونگوک من استرس دارم
+نگران نباش بیبی من پیشتم

شرت پارت بعدی
لایک۱۰
کامنت ۲۰