تا دست ِ تو را به دست آرم
تا دست ِ تو را به دست آرم
از کدامین کوه میبایدم گذشت
تا بگذرم
از کدامین صحرا
از کدامین دریا میبایدم گذشت
تا بگذرم.
روزی که اینچنین به زیبائی آغاز میشود
به هنگامی که آخرین کلمات ِ تاریک ِ غمنامهی ِ گذشته را با شبی که
در گذر است به فراموشیی ِ باد ِ شبانه سپردهام
از برای ِ آن نیست که در حسرت ِ تو بگذرد.
تو باد و شکوفه و میوهئی، ای همهی ِ فصول ِ من!
بر من چنان چون سالی بگذر
تا جاودانهگی را آغاز کنم.
#احمد_شاملو
#آیدا_در_آینه
از کدامین کوه میبایدم گذشت
تا بگذرم
از کدامین صحرا
از کدامین دریا میبایدم گذشت
تا بگذرم.
روزی که اینچنین به زیبائی آغاز میشود
به هنگامی که آخرین کلمات ِ تاریک ِ غمنامهی ِ گذشته را با شبی که
در گذر است به فراموشیی ِ باد ِ شبانه سپردهام
از برای ِ آن نیست که در حسرت ِ تو بگذرد.
تو باد و شکوفه و میوهئی، ای همهی ِ فصول ِ من!
بر من چنان چون سالی بگذر
تا جاودانهگی را آغاز کنم.
#احمد_شاملو
#آیدا_در_آینه
۱.۶k
۱۸ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.