تا دست تو را به دست آرم

تا دست ِ تو را به دست آرم
از کدامین کوه می‌بایدم گذشت
تا بگذرم
از کدامین صحرا
از کدامین دریا می‌بایدم گذشت
تا بگذرم.

روزی که این‌چنین به زیبائی آغاز می‌شود
به هنگامی که آخرین کلمات ِ تاریک ِ غم‌نامه‌ی ِ گذشته را با شبی که
در گذر است به فراموشی‌ی ِ باد ِ شبانه سپرده‌ام
از برای ِ آن نیست که در حسرت ِ تو بگذرد.

تو باد و شکوفه و میوه‌ئی، ای همه‌ی ِ فصول ِ من!
بر من چنان چون سالی بگذر
تا جاودانه‌گی را آغاز کنم.



#احمد_شاملو
#آیدا_در_آینه
دیدگاه ها (۱)

من دیگر نیازی به تقویم ندارم!وقتی مناسبت تمام روزهای منبی تو...

‍ همه یک روزهایی کم می آورند ، همه یک روزهایی دوست دارند به...

هیچ ﺑﯿﺸﻪ ﺍﯼ ﺑﯽ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻧﯿﺴﺖﺍﺯ ﻫﻢ ﺁﻏﻮﺷﯽ ﺑﺎ ﺑﺎﺩﻫﺎﻭ ﻫﯿﭻ ﺟﻨﮕﻠﯽﻋﺎﺷﻖ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط