شب به سحر نمیرسد ،گر نکنم خیال تو
شب به سحر نمیرسد ،گر نکنم خیال تو
این دل بیقرار من ،رشک برد ، به حال تو
زلف به باد میدهی ،عطر بهار و یاس من
شعر کنم هر قدمت ،وصف تو و جلال تو
سجده کنم بخاک تو ،چون تو شدی مراد دل
فانی به حکم قهر تو ،زنده از آن جمال تو
چون همه عاشقان همی ،جان بدهم بناز تو
تا دل شب دعا به لب ،چشم ولی به خال تو
عاشق عشق تو منم ،ای مه شب فروز من
کاش رسد شبی و من ،دست کشم به بال تو
بوسه زنم به دست تو ،تا که کنی شفاعتم
روز جزا اگر فزون ،جرم من از کمال تو
دیده ی اشکبار من ،خون بچکد ز هجر تو
در هوست زنم به جان ،نقش تو و خیال تو
این دل بیقرار من ،رشک برد ، به حال تو
زلف به باد میدهی ،عطر بهار و یاس من
شعر کنم هر قدمت ،وصف تو و جلال تو
سجده کنم بخاک تو ،چون تو شدی مراد دل
فانی به حکم قهر تو ،زنده از آن جمال تو
چون همه عاشقان همی ،جان بدهم بناز تو
تا دل شب دعا به لب ،چشم ولی به خال تو
عاشق عشق تو منم ،ای مه شب فروز من
کاش رسد شبی و من ،دست کشم به بال تو
بوسه زنم به دست تو ،تا که کنی شفاعتم
روز جزا اگر فزون ،جرم من از کمال تو
دیده ی اشکبار من ،خون بچکد ز هجر تو
در هوست زنم به جان ،نقش تو و خیال تو
۲.۳k
۰۸ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.