داستان از اون موقع شروع شد که من رفتم داخل زیرزمین تا اچا
داستان از اون موقع شروع شد که من رفتم داخل زیرزمین تا اچار واسه لوله کش ک قرر بود 1 ساعت دیگه بیاد.اروم درو وا کردم صدای قژ قژش در اومد حالا شانس من هم جعبه وسایل ته انبار بود .اروم درشو وا کردم.اچارو برداشتم برگشتم در انبار بسته بود در حالی ک وا گذاشته بودم. حتی صدای قژ قژ هم در نیومد . واشم خیلی عجیب بود رفتم بالا دادمش ب بابام . رفتم تو اتاق.مامانم صدام کرد داشتم از پلهها میرفتم پایین ک یصدایی از تو اتاقم اومد ک انگار صدای گریه ی دختر بچه بود سریع برگشتم بالا دیدم کسی نیست ولی در کمد دیواریم بازه.بستمش و رفتم . پایین ب مامانم جریانو گفتم گفت
_خیالاتی شدی
_اما مامان
_برو دیگه انقدر حرف نزن.
رفتم بالا ک ب داداشم بگم در زدمکسی درو وا نکرد گفتم حتما خوابه رفتم داخل دیدم داره به پنجره نگاه میکنه
_چرا درو وا نکردی
_مجبور نیستم
کلا داداش من خیلی سرده.
رفتم سمت اتاق خودم ک یه باد خیلی خیلی سرد اومدو در محکم کوبوند به هم ...
___________________________
پارت بعدی بعد از 10 لایک میزارم تو طنز ک بازدید بیشتر باشه
_خیالاتی شدی
_اما مامان
_برو دیگه انقدر حرف نزن.
رفتم بالا ک ب داداشم بگم در زدمکسی درو وا نکرد گفتم حتما خوابه رفتم داخل دیدم داره به پنجره نگاه میکنه
_چرا درو وا نکردی
_مجبور نیستم
کلا داداش من خیلی سرده.
رفتم سمت اتاق خودم ک یه باد خیلی خیلی سرد اومدو در محکم کوبوند به هم ...
___________________________
پارت بعدی بعد از 10 لایک میزارم تو طنز ک بازدید بیشتر باشه
۱۸.۵k
۲۲ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.