روی آن شیشه ی تبدار تو را ها کردم
روی آن شیشه ی تبدار تو را ها کردم
اسم زیبای تو را با نفسم جا کردم
حرف با برف زدم , سوز زمستانی را
با بخار نفسم را وصل به گرما کردم
شیشه بد جور دلش ابری و بارانی شد
شیشه را یک شبه تبدیل به دریا کردم
عرقی سرد به پیشانی آن شیشه نشست
تا به امید ورود تو دهان وا می کرد
در هوای نفسم گم شده بودی ای عشق
با انگشت , تو را گشتم و پیدا کردم
با سر انگشت کشیدم به دلش عکس تو را
عکس زیبای تو را سیر تماشا کردم
باز با باز دمی اسم تو بر شیشه نشست
من دم را به امید تو مسیحا کردم
پنجره , دفتر امروزم شد و شیشه غزلم
من امروز بر این شیشه تو را ها کردم
آنقدر آه کشیدم که تو این شعر شدی
جای هر واژه , نفس پشت نفس جا کردم
اسم زیبای تو را با نفسم جا کردم
حرف با برف زدم , سوز زمستانی را
با بخار نفسم را وصل به گرما کردم
شیشه بد جور دلش ابری و بارانی شد
شیشه را یک شبه تبدیل به دریا کردم
عرقی سرد به پیشانی آن شیشه نشست
تا به امید ورود تو دهان وا می کرد
در هوای نفسم گم شده بودی ای عشق
با انگشت , تو را گشتم و پیدا کردم
با سر انگشت کشیدم به دلش عکس تو را
عکس زیبای تو را سیر تماشا کردم
باز با باز دمی اسم تو بر شیشه نشست
من دم را به امید تو مسیحا کردم
پنجره , دفتر امروزم شد و شیشه غزلم
من امروز بر این شیشه تو را ها کردم
آنقدر آه کشیدم که تو این شعر شدی
جای هر واژه , نفس پشت نفس جا کردم
۲.۸k
۲۴ اسفند ۱۳۹۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.