رمان اجرای عاشقانه-پارت پنجم
رمان اجرای عاشقانه-پارت پنجم
...دستمو به پشت سرم میزنم!اوه لعنتی من خوردم به در
سهون ریلکس یه قدم دیگه جلو میاد و میگه:
-که دسبندتو توی اتاق من جا گذاشتی؟
من با استرس میگم:
-مـ...معذرت میخوام...اما
سهون منتظر نگاهم میکنه
من-اما من واقعا قصدم شوم نبود!...من فقط...من فقط
یه قدم دیگه میاد جلو که فاصله اش با من به زور به ده تا پونزده سانت میرسه!نفساش توی صورتم میخوره!این چرا همچین میکنه؟من بابامو موخواااااااااااام
سهون-وای به حالت!...وای به حالت اگر کسی از این موضوع با خبر شه!
چشمامو میبندمو دلمو میزنم به دریا و تندتند میگم:
-اول که دیدمت فکر کردم افسرده ای!اون میون در مورد شخصی به نام لوهان حرف میزدی و من فکر کردم اون یه دختره و تو عاشقشی اما اون بهت خیانت کرده بعد که لوهانو پایین دیدم فهمیدم پسره!اون لحظه فکر کردم تو همجنس بازی بعدش فضولیم گرفت و پشت سر لوهان بالا اومدم و اومدم پشت در اتاقت تا ببینم چیکار میکنین!آخه تا حالا همجنس باز از نزدیک ندیده بودم بعدش شنیدم که تو از یه جایی دراومدیو اونم از یه جای دیگه و اینجور چیزا راستش وقتی رفتی پای لپ تاپت من دیگه ندیدمتون واسه همین بیشتر گوشمو چسبوندم به در تا بشنوم چی میگین ولی یهو در باز شد و پخش زمین شدم!بعدم که از توی اخبار شنیدم که اوه سهون یکی از اعضای اکسو در کامبک گروه حضور نداشته و عکستم که کنار صفحه مانیتور بود دیدم واسه همین وارد نت شدم و سرچ کردم و بعدم که شد این!
حرفام که تموم میشه نفس عمیقی میکشم و لای پلکامو باز میکنم!با دیدن قیافه سهون ناخودآگاه پقی میزنم زیر خنده با یه تا ابروی بالا رفته و چشمایی متعجب داشت نگام میکرد!منو از جلو در میکشه کنار،درو باز میکنه و هلم میده بیرونو میگه:
-تو واقعا یه بیمار روانی ای لطفا نزدیک من نشو دیگه و بعد درو میبنده!به محض اینکه درو میبنده میزنم زیرخنده!حالا نخند کی بخندصدای داد سهون از توی اتاقش که میاد سریع در میرم
-سهون میشه اینقدر نخندی؟هااااااااااااااااااا؟
من-باشه باشه ببخشین
باخنده از پله ها پایین میرم و میبینم که به به یه میز خوش رنگ و لعاب چیده شده!یه آقایی پشت میز نشسته بود روبه روشم مامان سهون بداخلاقه!سلامی میدم که مرده که پشتش بهم بود برمیگرده سمتم!
مرده-سلام دخترم بیا بشین
مامانِ لولو(سهون)-عزیزم میشه قبل از اینکه بشینی به سهون بگی بیاد شام بخوره؟
ای وااااااااااااااااااااای!نههههههههههههه چرااااااااااااااااا مننننننننننننن؟
از روی رودرواسی میگم:
-حتما
دوباره مثه دور از جونم بز سرمو پایین میندازمو میرم از پله ها بالا به جلوی در اتاقش که میرسم آروم درمیزنم!
سهون-باز چی میخوای؟مگه نگفتم نیا؟
وا این از کجا فهمید که منم؟
دوباره بدون اینکه حرفی بزنم در میزنم
سهون-مگه گوشات نمیشنوه؟
دوباره در میزنم و کنار در قایم میشم در با شدت باز میشه و من سریع میپرم جلو
من-پخخخخخخخخخخخخخخ
سهون بدبخت فکر کنم کپ کرد!میخندمو میگم:
-بیا بابا آدم که با مهمونش اینجوری رفتار نمی کنه
سهون-البته مهمون!شما که دیگه صاحب خونه شدین!
من-به هرحال با من مشکل داری با شکمت که مشکل نداری پاشو بیا پایین شام بخور
سهون-من شام نمیخورم
یهو از دهنم میپره:
-راستم میگی لولو ها که شام نمیخورن،آدم میخورن!
و پا به فرار میذارم و سهونم دنبالم!من میدوم و اونم با سرعت دنبالم میکنه!وای ننه اگه گیرم بیاره کارم تمومه!دارم با سرعت میدوم که یهو یه نفر از لباسم میگیره و پام پیچ میخوره و میوفتم زمین و سهونم میوفته روم!با ناله میگم:
-پاشو از روم پرسم کردی
سهون با خباثت نگام میکنه و میگه:
-یادت نرفته که!من لولو ام!لولوها چی میخورن؟آدم!
...دستمو به پشت سرم میزنم!اوه لعنتی من خوردم به در
سهون ریلکس یه قدم دیگه جلو میاد و میگه:
-که دسبندتو توی اتاق من جا گذاشتی؟
من با استرس میگم:
-مـ...معذرت میخوام...اما
سهون منتظر نگاهم میکنه
من-اما من واقعا قصدم شوم نبود!...من فقط...من فقط
یه قدم دیگه میاد جلو که فاصله اش با من به زور به ده تا پونزده سانت میرسه!نفساش توی صورتم میخوره!این چرا همچین میکنه؟من بابامو موخواااااااااااام
سهون-وای به حالت!...وای به حالت اگر کسی از این موضوع با خبر شه!
چشمامو میبندمو دلمو میزنم به دریا و تندتند میگم:
-اول که دیدمت فکر کردم افسرده ای!اون میون در مورد شخصی به نام لوهان حرف میزدی و من فکر کردم اون یه دختره و تو عاشقشی اما اون بهت خیانت کرده بعد که لوهانو پایین دیدم فهمیدم پسره!اون لحظه فکر کردم تو همجنس بازی بعدش فضولیم گرفت و پشت سر لوهان بالا اومدم و اومدم پشت در اتاقت تا ببینم چیکار میکنین!آخه تا حالا همجنس باز از نزدیک ندیده بودم بعدش شنیدم که تو از یه جایی دراومدیو اونم از یه جای دیگه و اینجور چیزا راستش وقتی رفتی پای لپ تاپت من دیگه ندیدمتون واسه همین بیشتر گوشمو چسبوندم به در تا بشنوم چی میگین ولی یهو در باز شد و پخش زمین شدم!بعدم که از توی اخبار شنیدم که اوه سهون یکی از اعضای اکسو در کامبک گروه حضور نداشته و عکستم که کنار صفحه مانیتور بود دیدم واسه همین وارد نت شدم و سرچ کردم و بعدم که شد این!
حرفام که تموم میشه نفس عمیقی میکشم و لای پلکامو باز میکنم!با دیدن قیافه سهون ناخودآگاه پقی میزنم زیر خنده با یه تا ابروی بالا رفته و چشمایی متعجب داشت نگام میکرد!منو از جلو در میکشه کنار،درو باز میکنه و هلم میده بیرونو میگه:
-تو واقعا یه بیمار روانی ای لطفا نزدیک من نشو دیگه و بعد درو میبنده!به محض اینکه درو میبنده میزنم زیرخنده!حالا نخند کی بخندصدای داد سهون از توی اتاقش که میاد سریع در میرم
-سهون میشه اینقدر نخندی؟هااااااااااااااااااا؟
من-باشه باشه ببخشین
باخنده از پله ها پایین میرم و میبینم که به به یه میز خوش رنگ و لعاب چیده شده!یه آقایی پشت میز نشسته بود روبه روشم مامان سهون بداخلاقه!سلامی میدم که مرده که پشتش بهم بود برمیگرده سمتم!
مرده-سلام دخترم بیا بشین
مامانِ لولو(سهون)-عزیزم میشه قبل از اینکه بشینی به سهون بگی بیاد شام بخوره؟
ای وااااااااااااااااااااای!نههههههههههههه چرااااااااااااااااا مننننننننننننن؟
از روی رودرواسی میگم:
-حتما
دوباره مثه دور از جونم بز سرمو پایین میندازمو میرم از پله ها بالا به جلوی در اتاقش که میرسم آروم درمیزنم!
سهون-باز چی میخوای؟مگه نگفتم نیا؟
وا این از کجا فهمید که منم؟
دوباره بدون اینکه حرفی بزنم در میزنم
سهون-مگه گوشات نمیشنوه؟
دوباره در میزنم و کنار در قایم میشم در با شدت باز میشه و من سریع میپرم جلو
من-پخخخخخخخخخخخخخخ
سهون بدبخت فکر کنم کپ کرد!میخندمو میگم:
-بیا بابا آدم که با مهمونش اینجوری رفتار نمی کنه
سهون-البته مهمون!شما که دیگه صاحب خونه شدین!
من-به هرحال با من مشکل داری با شکمت که مشکل نداری پاشو بیا پایین شام بخور
سهون-من شام نمیخورم
یهو از دهنم میپره:
-راستم میگی لولو ها که شام نمیخورن،آدم میخورن!
و پا به فرار میذارم و سهونم دنبالم!من میدوم و اونم با سرعت دنبالم میکنه!وای ننه اگه گیرم بیاره کارم تمومه!دارم با سرعت میدوم که یهو یه نفر از لباسم میگیره و پام پیچ میخوره و میوفتم زمین و سهونم میوفته روم!با ناله میگم:
-پاشو از روم پرسم کردی
سهون با خباثت نگام میکنه و میگه:
-یادت نرفته که!من لولو ام!لولوها چی میخورن؟آدم!
۱۱.۶k
۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.