بعد تو خاطره یک ریز به من خندیده
بعد تو خاطره یک ریز به من خندیده
بعد از آن فاجعه،پاییز به من خندیده
بعد از آن فاجعه پاییز زمین گیرم کرد
گفته بودم که غمت...آه غمت پیرم کرد
لیلی ات هر شب و هر روز دلش زارت بود
توی این کافه و آن کافه به دنبالت بود
لیلی ات مرد شده،مردِ بدم می بینی؟
به خودم بعد تو هی ضربه زدم می بینی؟
لیلی ات مرد شده،اشک به چشمانش نیست
حلقه اش گم شده انگار به دستانش نیست …
رضوان_شبان
بعد از آن فاجعه،پاییز به من خندیده
بعد از آن فاجعه پاییز زمین گیرم کرد
گفته بودم که غمت...آه غمت پیرم کرد
لیلی ات هر شب و هر روز دلش زارت بود
توی این کافه و آن کافه به دنبالت بود
لیلی ات مرد شده،مردِ بدم می بینی؟
به خودم بعد تو هی ضربه زدم می بینی؟
لیلی ات مرد شده،اشک به چشمانش نیست
حلقه اش گم شده انگار به دستانش نیست …
رضوان_شبان
۲.۸k
۰۸ آبان ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.