نفرین هایت که تمام شد
نفرین هایت که تمام شد
تو می مانی و آرزوهایی بر باد رفته...
خاطره هایی که چون ابرهای سیاه
آسمان ذهنت را ...
و کسی از بزرگ و کوچک شدن مردمک چشم هایت
پی به رعد و برق های درونی ات نخواهد برد
تو می مانی و اراده ای سست
روحی از هم گسیخته
و بغض هایی که
چون پاره سنگ هایی راه گلویت را...
تو می مانی و آرزوهایی بر باد رفته...
خاطره هایی که چون ابرهای سیاه
آسمان ذهنت را ...
و کسی از بزرگ و کوچک شدن مردمک چشم هایت
پی به رعد و برق های درونی ات نخواهد برد
تو می مانی و اراده ای سست
روحی از هم گسیخته
و بغض هایی که
چون پاره سنگ هایی راه گلویت را...
۱.۱k
۲۷ اسفند ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.