عاشقم باش Love me
#عاشقم_باش #Love_me
#پارت_1
*صدایه زنگ ساعت*
_اَههههه کدوم خری اینو کوک کرده ?
با عصبانیت از خواب نازم بیدار شدمو با جیغ و داد اینو گفتم بالشتمو برداشتمو پرت کردم سمت ساعت
خورد بهش و افتاد زمین منم با عصبانیت پتو رو کشیدم روسرم تا دوباره برگردم به خواب نازم اما...
*صدایه باز شدن در*
+هوی نگیری بخوابیا که با پارچ آب میام سراغت
_گمشو خوابم میاد😒
+به درک میخواستید تا صبح عین جغد با ستیا بیدار نمونید
_اِ خوب شد یادم انداختی ستیا کجاست?
+تو آشپزخانه است داره میز رو آماده میکنه زود باش بیا صبحانه بخور ساعت 9:30باید فرودگاه باشیما پرواز داریم
عین پلنگ زخمی از رو تخت پریدم سمت آتنا و با جیغ گفتم:
_جیغغغغغغغغغ اصلا یادم نبود خاک توسرم شد ساعت چندهههه من ساکمو نبستم هنوززززز وای خاک تو سرممممممم
+ ساعت هفت و نیمه زود بیا پایین منتظریم
اینو گفتو رفت سمت در اتاق داشت درو میبست که به لحظه مکس کردو برگشت به طرفم
+و اینکه خیلی خری
_ماذا فاذا آتی?
+سر دلم مونده بود که اینو بهت بگم
_😐 😑 از اتاقم گمشو بیرون
اینو گفتمو رفتم سمت درو محکم بستمش رفتم سمت دسشویی تـو اتاقم و مسواکمو زدمو موهامو دم اسبی بستمو رفتم از اتاق بیرون نگاه تاسف باری به پله هایی که به سمت آشپزخانه میرفت کردم *هــــــــــو کی میره این همه راهو *پس نشستم رویه نرده هایه(دسته?حالا اسمشو یادم رفته)کنار راه پله و سر خوردمو رفتم پایین
_یوهووووووو چه حالی میده آتی
آ+بچه بازی و تموم کن و بیا سر میز
با اخم نشستم رویه صندلیم و یک کرفس برداشتمو خیلی مسخره اداشو در آوردم
_بچه بازی در نیارو بیا بشین سر میز
ستیا خندش گرفته بود و میخندید از قیافه من
آ+ادا منو در میاری گور خر ?
با تعجب گفتم
_من?نه غلط بکنم ادایه یه گوریلو در بیارم
آتنا با عصبانیت جیغ زد
+خیلی بیشعوری نکبتتتتتتتت😠
ستیا که از گفتن حرف من خندش گرفته بود غذا پریده بود تو گلوش و داشت خفه میشد (😑 😐 دور از جونننن)ماهم عین گوریلایه وحشی افتادیم به جونشو باجیغ و ویغ میزدیم تو کمرش تا حالش خوب بشه(وحشیا😂 )بعد که حالش خوب شد گفت ولم کنید وحشیا کمرم شکست آب بدیددددد
منم سریع پارچو برداشتمو یکمی از آباشو ریختم تو لیوان و دادم بهش خوردشو به ساعت نگاهی کرد
س_کی راه میفتیم ساعت هفت و چهل و پنجه
-----------
ادامه قسمت یک پست بعد😍 😘
#پارت_1
*صدایه زنگ ساعت*
_اَههههه کدوم خری اینو کوک کرده ?
با عصبانیت از خواب نازم بیدار شدمو با جیغ و داد اینو گفتم بالشتمو برداشتمو پرت کردم سمت ساعت
خورد بهش و افتاد زمین منم با عصبانیت پتو رو کشیدم روسرم تا دوباره برگردم به خواب نازم اما...
*صدایه باز شدن در*
+هوی نگیری بخوابیا که با پارچ آب میام سراغت
_گمشو خوابم میاد😒
+به درک میخواستید تا صبح عین جغد با ستیا بیدار نمونید
_اِ خوب شد یادم انداختی ستیا کجاست?
+تو آشپزخانه است داره میز رو آماده میکنه زود باش بیا صبحانه بخور ساعت 9:30باید فرودگاه باشیما پرواز داریم
عین پلنگ زخمی از رو تخت پریدم سمت آتنا و با جیغ گفتم:
_جیغغغغغغغغغ اصلا یادم نبود خاک توسرم شد ساعت چندهههه من ساکمو نبستم هنوززززز وای خاک تو سرممممممم
+ ساعت هفت و نیمه زود بیا پایین منتظریم
اینو گفتو رفت سمت در اتاق داشت درو میبست که به لحظه مکس کردو برگشت به طرفم
+و اینکه خیلی خری
_ماذا فاذا آتی?
+سر دلم مونده بود که اینو بهت بگم
_😐 😑 از اتاقم گمشو بیرون
اینو گفتمو رفتم سمت درو محکم بستمش رفتم سمت دسشویی تـو اتاقم و مسواکمو زدمو موهامو دم اسبی بستمو رفتم از اتاق بیرون نگاه تاسف باری به پله هایی که به سمت آشپزخانه میرفت کردم *هــــــــــو کی میره این همه راهو *پس نشستم رویه نرده هایه(دسته?حالا اسمشو یادم رفته)کنار راه پله و سر خوردمو رفتم پایین
_یوهووووووو چه حالی میده آتی
آ+بچه بازی و تموم کن و بیا سر میز
با اخم نشستم رویه صندلیم و یک کرفس برداشتمو خیلی مسخره اداشو در آوردم
_بچه بازی در نیارو بیا بشین سر میز
ستیا خندش گرفته بود و میخندید از قیافه من
آ+ادا منو در میاری گور خر ?
با تعجب گفتم
_من?نه غلط بکنم ادایه یه گوریلو در بیارم
آتنا با عصبانیت جیغ زد
+خیلی بیشعوری نکبتتتتتتتت😠
ستیا که از گفتن حرف من خندش گرفته بود غذا پریده بود تو گلوش و داشت خفه میشد (😑 😐 دور از جونننن)ماهم عین گوریلایه وحشی افتادیم به جونشو باجیغ و ویغ میزدیم تو کمرش تا حالش خوب بشه(وحشیا😂 )بعد که حالش خوب شد گفت ولم کنید وحشیا کمرم شکست آب بدیددددد
منم سریع پارچو برداشتمو یکمی از آباشو ریختم تو لیوان و دادم بهش خوردشو به ساعت نگاهی کرد
س_کی راه میفتیم ساعت هفت و چهل و پنجه
-----------
ادامه قسمت یک پست بعد😍 😘
۱.۶k
۲۳ فروردین ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.