بارها در غمِ اوتڪیہ
بارها در غمِ اوتڪیہ
بہ دیوار زدم
بارها خندهٌ خود را
بہ لبم دار زدم
آخرش یارِجفا
ڪار زِرَه آمدوگفت:
"بیخود" این زخم وضرر
بر دل "بیڪار" زدم!
بہ دیوار زدم
بارها خندهٌ خود را
بہ لبم دار زدم
آخرش یارِجفا
ڪار زِرَه آمدوگفت:
"بیخود" این زخم وضرر
بر دل "بیڪار" زدم!
۴۱۱
۳۱ فروردین ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.