ڪاش میشدیڪ صبح ڪسی زنڪَ خانہ را بزند و بڪَوید: با دست پر آمدهام با لبخند، با قلبی آڪنده از عشق واقعی از آڹ سوے دوست داشتڹها آمدهام بمانم و هرڪَز نروم...
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.