قست 38
قست 38
By your side
شقایق:
فیلم رو خریده بود و داشت بر میگشت خونه که دو نفر صورتشونو پوشونده بودن، یه پارچه که سمی بود رو روی صورت شقایق گذاشتن و شقایق بیهوش شد و شقایق رو بردن توی یه انبار و اونو به صندلی بستن.
وقتی شقایق به هوش اومد دید محکم به صندلی بستنش و دید چهار تا مرد با ماسک جلوش وایسادن؛ازشون پرسید
شما کی هستید؟از جون من چی میخواید؟
تو الان گروگانی،تا وقتی که چیزی رو که خواستم انجام ندین
چیی؟چی میخواید؟
تو با بکهیون قرار میزاری و دوستت با چانیول،درسته؟
چی؟نه ما فقط فنشونیم
یکی از مردا یه مشت خوابوند توی صورت شقایق،گوشه لبش خون اومد و مرده گفت:
راستشو بگو،ما میدونیم که قرار میزارید
نه اینطور نیست ما فقط اکسوالیم
یه مشت دیگه زد و صورت شقایق خونی شد، عکس مارو که با هم بودیم رو به شقایق نشون داد و گفت:
این کیه؟مگه شما نیستید؟
نه اینا ما نیستیم شاید یکی دیگه باشه
مرده رفت عقب و یه پوزخندی زد و گفت:
هه شاید..
اومد نزدیک و محکم گلوی شقایق رو گرفت و گفت:
مثل اینکه قصد نداری به روی خودت بیاری نه؟
دد..ارمم خفه میش..شمم
انقدر گلوی شقایق رو محکم گرفته بود که نمیتونست چیزی بگه و گردنش کبود شد.
هی دختر ببین،بکی باید از مسابقه کناره گیری کنه وگرنه رازتونو فاش میکنیم،فهمیدی؟...
چیی؟
توی اون لحظه من زنگ زدم و.....
گوشی شقایق رو برد نزدیکش و گفت:
رمزش چنده؟زود باش بگوو
شقایق چیزی نگفت و باز ازش پرسید
دارم بهت میگم رمزش چنده؟بگو وگرنه میکشیمت
شقایق ترسید و با لرز گفت:
ا0404
اون مرد رمز گوشیو زد و و از شقایق فیلم گرفت و پشت دوربین میگفت:
هی بکی،این پیش ماست پس کارایی رو که میگیم انجام بدین وگرنه....
یه مرد دیگه موی شقایقو گرفت و گشید و یه مشت زد توی شکمش
بسته تروخدا...خواهش میکنم...
فیلمو برای بکهیون و من فرستاد و گفتن:
بهتره بکی از مسابقه کناره گیری کنه.....
بکهیون:
بکهیون رفت پیش لی سومان و بهش گفت:
من میخوام از مسابقه کناره گیری
چییی؟تو دیوونه شدی؟
نمیخوام توی مسابقه باشم میخوام کناره گیری کنم
چراا؟این مسابقه مهمیه
نمیخوام
تو باید شرکت کنی
آقای لی سومان من نمیخوام توی این مسابقه باشم،پس لطفا اعلام کنید که میخوام برم کنار...
باشه،نظر خودته....
شقایق:
بکی به گوشی شقایق زنگ زد و مرده گوشیو برداشت
من از مسابقه کناره گیری کردم،پس با شقایق کاری نداشته باشین
افرین،پس ادرسو میفرستیم بیاین این دخترو بردارید،فقط خودتون تنها بیاین بدون پلیس و....
اوکی
ادرسو فرستاد برای بکی و ما با هم راه افتادیم و رفتیم دنبال شقایق،وقتی رسیدیم اونجا هیچکس نبود و فقط شقایق بود که به صندلی بسته شده؛رفتیم و شقایق رو از صندلی باز کردیم
حالت خوبه؟خوبی؟چیزیت نشده؟
گلوی شقایق رو بغض گرفته بود و نخواست اونجا گریه کنه و یه لبخند زد و گفت:
خوبم بابا،چتونه همتون ترسیدید
چانیول بهش گفت:
تو کتک خوردی و زخمی هستی باز داری میخندی؟
چیزیم نیست.....
#exo
#اکسو
#فیک
By your side
شقایق:
فیلم رو خریده بود و داشت بر میگشت خونه که دو نفر صورتشونو پوشونده بودن، یه پارچه که سمی بود رو روی صورت شقایق گذاشتن و شقایق بیهوش شد و شقایق رو بردن توی یه انبار و اونو به صندلی بستن.
وقتی شقایق به هوش اومد دید محکم به صندلی بستنش و دید چهار تا مرد با ماسک جلوش وایسادن؛ازشون پرسید
شما کی هستید؟از جون من چی میخواید؟
تو الان گروگانی،تا وقتی که چیزی رو که خواستم انجام ندین
چیی؟چی میخواید؟
تو با بکهیون قرار میزاری و دوستت با چانیول،درسته؟
چی؟نه ما فقط فنشونیم
یکی از مردا یه مشت خوابوند توی صورت شقایق،گوشه لبش خون اومد و مرده گفت:
راستشو بگو،ما میدونیم که قرار میزارید
نه اینطور نیست ما فقط اکسوالیم
یه مشت دیگه زد و صورت شقایق خونی شد، عکس مارو که با هم بودیم رو به شقایق نشون داد و گفت:
این کیه؟مگه شما نیستید؟
نه اینا ما نیستیم شاید یکی دیگه باشه
مرده رفت عقب و یه پوزخندی زد و گفت:
هه شاید..
اومد نزدیک و محکم گلوی شقایق رو گرفت و گفت:
مثل اینکه قصد نداری به روی خودت بیاری نه؟
دد..ارمم خفه میش..شمم
انقدر گلوی شقایق رو محکم گرفته بود که نمیتونست چیزی بگه و گردنش کبود شد.
هی دختر ببین،بکی باید از مسابقه کناره گیری کنه وگرنه رازتونو فاش میکنیم،فهمیدی؟...
چیی؟
توی اون لحظه من زنگ زدم و.....
گوشی شقایق رو برد نزدیکش و گفت:
رمزش چنده؟زود باش بگوو
شقایق چیزی نگفت و باز ازش پرسید
دارم بهت میگم رمزش چنده؟بگو وگرنه میکشیمت
شقایق ترسید و با لرز گفت:
ا0404
اون مرد رمز گوشیو زد و و از شقایق فیلم گرفت و پشت دوربین میگفت:
هی بکی،این پیش ماست پس کارایی رو که میگیم انجام بدین وگرنه....
یه مرد دیگه موی شقایقو گرفت و گشید و یه مشت زد توی شکمش
بسته تروخدا...خواهش میکنم...
فیلمو برای بکهیون و من فرستاد و گفتن:
بهتره بکی از مسابقه کناره گیری کنه.....
بکهیون:
بکهیون رفت پیش لی سومان و بهش گفت:
من میخوام از مسابقه کناره گیری
چییی؟تو دیوونه شدی؟
نمیخوام توی مسابقه باشم میخوام کناره گیری کنم
چراا؟این مسابقه مهمیه
نمیخوام
تو باید شرکت کنی
آقای لی سومان من نمیخوام توی این مسابقه باشم،پس لطفا اعلام کنید که میخوام برم کنار...
باشه،نظر خودته....
شقایق:
بکی به گوشی شقایق زنگ زد و مرده گوشیو برداشت
من از مسابقه کناره گیری کردم،پس با شقایق کاری نداشته باشین
افرین،پس ادرسو میفرستیم بیاین این دخترو بردارید،فقط خودتون تنها بیاین بدون پلیس و....
اوکی
ادرسو فرستاد برای بکی و ما با هم راه افتادیم و رفتیم دنبال شقایق،وقتی رسیدیم اونجا هیچکس نبود و فقط شقایق بود که به صندلی بسته شده؛رفتیم و شقایق رو از صندلی باز کردیم
حالت خوبه؟خوبی؟چیزیت نشده؟
گلوی شقایق رو بغض گرفته بود و نخواست اونجا گریه کنه و یه لبخند زد و گفت:
خوبم بابا،چتونه همتون ترسیدید
چانیول بهش گفت:
تو کتک خوردی و زخمی هستی باز داری میخندی؟
چیزیم نیست.....
#exo
#اکسو
#فیک
۷.۰k
۲۲ دی ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.