برده عمارت پارت ۱۲
پارت ۱۲
ا.ت ویو:
رفتیم داخل ارباب بهم گفت که یه جا بشینم تا اون بره سلام علیک کنه و بیاد منم گفتم باشه یه جایی نشستم که توی دیدش باشم من نشستم و اربابم رفت کنار چندتا مرد که یه زنم بینشون بود احتمالا اونم همراهه گارسون اومد سر میزم منم یه شراب برداشتم و کم کم ازش مینوشیدم که یه پسره اومد کنارم نشست نگاش کردم همون مردی بود که ظهری دیدیمش اسمش چی بود....اههه بازم یادم رفت
∆بازم همو ملاقات کردیم لیدی
_بله
∆خب میشه خودتون و معرفی کنید
_من ا.ت هستم جانگ ا.ت
∆خوشبختم مادام
_همچنین
∆به احتمال زیاد جونگ کوک درباره من به شما گفته درسته
_اممم بله گفته همچی رو
∆خوبه پس ولی چرا الان کنارتون نیست
_رفته با چند نفر سلام و احوالپرسی بکنه الان میاد کارش دارین؟
∆نه من با شما کار دارم
_نفهمیدم شم.....
که همون لحظه حرفم با داد ارباب قطع شد
+مرتیکه تو پیش نامزد من چه غلطی میکنی(داد)
_میشه اروم باشی اون هیچکاری نکرده
+تو ساکت شو برای تو هم دارم
+ د بنال مرتیکه عوضی
∆هوییی جئون جونگ کوک بهتره حواست به حرف زدنت باشه ها
+مثلا حواسم نباشه چه غلطی میکنی ها
∆میخوای بهت نشون بدم ها
+نشون بده ببینم اشغال عوضی
که یه دفعه مرده به ارباب مشت زد منم ترسیدم
∆حالا فهمیدی
+مادر نزاییده کسی بخواد رو من دست بلند کنه (بوم بهش مشت زد)
اربابم بهش مشت زد خیلی ترسیده بودم و داشتم میلرزیدم از بینی ارباب خون میومد اون مرده هم صورتش خونه بودی اربابم دستمو گرفت و از اونجا زدیم بیرون بادیگار اومد
؛قربان چی شده
+هیچی ماشین و بیار
؛چشم
ماشین و اوردن و سوار شدیم
+مگه من بهت نگفتم با کسی حرف نزن ها (دستشو محکم فشار داد)
_تقصیر من نبود خودش اومد کنارم
+برام مهم نیس
_اربابم دستم درد میکنه لطفا ولم کنید
+دهنتو ببند تا وقتی که نرسیدیم خونه حق نداری حرف بزنی
شرایط پارت بعد:
like:³⁰
comment:²⁵
فالوورا هم به ۳۵۰ برسه.
بچه ها حالم اصلا خوب نیس اینو هم بزور نوشتم که نزده باشم زیر قولم تا اینجا هم از حمایت هاتون ممنونم اگه اذیت شدین معذرت میخوام.
ا.ت ویو:
رفتیم داخل ارباب بهم گفت که یه جا بشینم تا اون بره سلام علیک کنه و بیاد منم گفتم باشه یه جایی نشستم که توی دیدش باشم من نشستم و اربابم رفت کنار چندتا مرد که یه زنم بینشون بود احتمالا اونم همراهه گارسون اومد سر میزم منم یه شراب برداشتم و کم کم ازش مینوشیدم که یه پسره اومد کنارم نشست نگاش کردم همون مردی بود که ظهری دیدیمش اسمش چی بود....اههه بازم یادم رفت
∆بازم همو ملاقات کردیم لیدی
_بله
∆خب میشه خودتون و معرفی کنید
_من ا.ت هستم جانگ ا.ت
∆خوشبختم مادام
_همچنین
∆به احتمال زیاد جونگ کوک درباره من به شما گفته درسته
_اممم بله گفته همچی رو
∆خوبه پس ولی چرا الان کنارتون نیست
_رفته با چند نفر سلام و احوالپرسی بکنه الان میاد کارش دارین؟
∆نه من با شما کار دارم
_نفهمیدم شم.....
که همون لحظه حرفم با داد ارباب قطع شد
+مرتیکه تو پیش نامزد من چه غلطی میکنی(داد)
_میشه اروم باشی اون هیچکاری نکرده
+تو ساکت شو برای تو هم دارم
+ د بنال مرتیکه عوضی
∆هوییی جئون جونگ کوک بهتره حواست به حرف زدنت باشه ها
+مثلا حواسم نباشه چه غلطی میکنی ها
∆میخوای بهت نشون بدم ها
+نشون بده ببینم اشغال عوضی
که یه دفعه مرده به ارباب مشت زد منم ترسیدم
∆حالا فهمیدی
+مادر نزاییده کسی بخواد رو من دست بلند کنه (بوم بهش مشت زد)
اربابم بهش مشت زد خیلی ترسیده بودم و داشتم میلرزیدم از بینی ارباب خون میومد اون مرده هم صورتش خونه بودی اربابم دستمو گرفت و از اونجا زدیم بیرون بادیگار اومد
؛قربان چی شده
+هیچی ماشین و بیار
؛چشم
ماشین و اوردن و سوار شدیم
+مگه من بهت نگفتم با کسی حرف نزن ها (دستشو محکم فشار داد)
_تقصیر من نبود خودش اومد کنارم
+برام مهم نیس
_اربابم دستم درد میکنه لطفا ولم کنید
+دهنتو ببند تا وقتی که نرسیدیم خونه حق نداری حرف بزنی
شرایط پارت بعد:
like:³⁰
comment:²⁵
فالوورا هم به ۳۵۰ برسه.
بچه ها حالم اصلا خوب نیس اینو هم بزور نوشتم که نزده باشم زیر قولم تا اینجا هم از حمایت هاتون ممنونم اگه اذیت شدین معذرت میخوام.
۱۱.۲k
۰۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.