قسمت39
قسمت39
By your side
اومدیم خونه و من رفتم جعبه کمک های اولیه رو اوردم و خواستم گوشه لب شقایق و صورتش که زخم شده بود رو پاک کنم،داشتم پاک میکردم که بکی اومد و گفت:
رز برو اونور خودم تمیر میکنم
نهه،خودم میکنم
برو خودم میکنم
اوکی
دستمالو دادم دست بکی و رفتم پیش چانی نشستم
چانی بنظرت کیا بودن؟
نمیدونم،شاید انتی فنا یا طرفدارای گروه های دیگه
امم..شاید
رفتیم پیش شقایق و چانی پرسید
شقایق،تو اونجا که بودی متوجه چیزی نشدی؟
امم...وقتی بیهوش بودم و داشتم کمکم به هوش میومدم انگار داشتن میگفتن(باید هیونگ برنده بشه)من متوجه نشدم منظورشون کی بود
اها،خب پس،فکر کنم یه گروه بوده که ضد ما بوده،یه همچین چیزایی بودن حتما....
اوهومم
بکی زخم شقایق رو تمیز کرد و نشسته بودیم و داشتیم حرف میزدیم که چانیول گفت:
شقایق برو استراحت کن تو حالت خوب نیست
نهه خوبم چیزی نشده
اوکی
بکی به شقایق گفت:
ببخشید که بخواطر من توی دردسر افتادی و این بلا سرت اومد
نه نه نههه من متاسفم که اینجوری شد
نهه تقصیر تو نیستت.....
نشسته بودیم و داشتیم حرف میزدیم که چاین روی کاناپه خوابش برد و دلم نمیومد بیدارش کنم،مثل اینکه خیلی خسته بود.
کم کم داشت دیروقت میشد که بکی بنظر خسته میومد
من حسته ام نمیتونم رانندگی کنم
برو اونجا پیش چانی بخواب
بکی رفت روی کاناپه و یه پتو بهش دادیم و و رفت خوابید و من رفتم یه پتو برداشتم و دادم روی چانی دادم و رفتیم توی اتاق خوابیدیم.
نصف شب بود که شقایق از خواب بیدار شد و خواست بره دستشویی،از دستشویی که بیرون اومد متوجه بکی شد که عرق کرده،انگار داشت خواب بدی میدید؛رفت پیشش و دستشو گذاشت روی بازوش و خواست بیدارش کنه
بکی
بکی از خواب پرید و محکم شقایق رو بغل کرد و به صورتش نگاه کرد وگفت:
تو اینجایی؟خوبی؟واایی خیلی زخمی شدی
چیزی نیست بابااا،زود خوب میشهه؛خواب بد دیدی؟
هیچی بیخیال ولش کن
صبر کن برم برات اب بیارم
دست شقایق و گرفت و گفت:
صبر کن چند لحظه پیشم بمون
شقایق رو چند دقیقه بغل کرد و بعد شقایق رفت و براش اب اورد
بیا بخور اروم بشی
مرسی
بکی اب رو خورد و گفت:
ببخشید که ترسوندمت
نه نهه اشکال ندارهه،خب دیگه من برم بخوابم خوابم میاد
باشه....
#exo
#اکسو
By your side
اومدیم خونه و من رفتم جعبه کمک های اولیه رو اوردم و خواستم گوشه لب شقایق و صورتش که زخم شده بود رو پاک کنم،داشتم پاک میکردم که بکی اومد و گفت:
رز برو اونور خودم تمیر میکنم
نهه،خودم میکنم
برو خودم میکنم
اوکی
دستمالو دادم دست بکی و رفتم پیش چانی نشستم
چانی بنظرت کیا بودن؟
نمیدونم،شاید انتی فنا یا طرفدارای گروه های دیگه
امم..شاید
رفتیم پیش شقایق و چانی پرسید
شقایق،تو اونجا که بودی متوجه چیزی نشدی؟
امم...وقتی بیهوش بودم و داشتم کمکم به هوش میومدم انگار داشتن میگفتن(باید هیونگ برنده بشه)من متوجه نشدم منظورشون کی بود
اها،خب پس،فکر کنم یه گروه بوده که ضد ما بوده،یه همچین چیزایی بودن حتما....
اوهومم
بکی زخم شقایق رو تمیز کرد و نشسته بودیم و داشتیم حرف میزدیم که چانیول گفت:
شقایق برو استراحت کن تو حالت خوب نیست
نهه خوبم چیزی نشده
اوکی
بکی به شقایق گفت:
ببخشید که بخواطر من توی دردسر افتادی و این بلا سرت اومد
نه نه نههه من متاسفم که اینجوری شد
نهه تقصیر تو نیستت.....
نشسته بودیم و داشتیم حرف میزدیم که چاین روی کاناپه خوابش برد و دلم نمیومد بیدارش کنم،مثل اینکه خیلی خسته بود.
کم کم داشت دیروقت میشد که بکی بنظر خسته میومد
من حسته ام نمیتونم رانندگی کنم
برو اونجا پیش چانی بخواب
بکی رفت روی کاناپه و یه پتو بهش دادیم و و رفت خوابید و من رفتم یه پتو برداشتم و دادم روی چانی دادم و رفتیم توی اتاق خوابیدیم.
نصف شب بود که شقایق از خواب بیدار شد و خواست بره دستشویی،از دستشویی که بیرون اومد متوجه بکی شد که عرق کرده،انگار داشت خواب بدی میدید؛رفت پیشش و دستشو گذاشت روی بازوش و خواست بیدارش کنه
بکی
بکی از خواب پرید و محکم شقایق رو بغل کرد و به صورتش نگاه کرد وگفت:
تو اینجایی؟خوبی؟واایی خیلی زخمی شدی
چیزی نیست بابااا،زود خوب میشهه؛خواب بد دیدی؟
هیچی بیخیال ولش کن
صبر کن برم برات اب بیارم
دست شقایق و گرفت و گفت:
صبر کن چند لحظه پیشم بمون
شقایق رو چند دقیقه بغل کرد و بعد شقایق رفت و براش اب اورد
بیا بخور اروم بشی
مرسی
بکی اب رو خورد و گفت:
ببخشید که ترسوندمت
نه نهه اشکال ندارهه،خب دیگه من برم بخوابم خوابم میاد
باشه....
#exo
#اکسو
۹.۴k
۲۴ دی ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.