با نوایت درنوایم با تو دیگر غرقِ سازم
با نوایت درنوایم با تو دیگر غرقِ سازم
درمیانِ سایه هایت می نشینم می نوازم
روی ایوانِ خیالم می چکد آهنگ باران
می شود خیس نگاهی آیه هادر هر نمازم
آفتابی درنهانی سایه ها روشن نمایی
ای شکوه روشنایی هاله ای افکن فرازم
بی امان گردیده حالم شاپرک وارانه گشتم
بی تو دیگرکو قرارم غرق فریادِ نیازم
عشق چون آمد سراغم دید دردی در نهانم
گفت ای آشفته حالم با دلِِ زارت چه سازم
عشق را تفسیر دیگر باز مجنون نو نواشد
خود بکن تعبیر دل را ای همه اسرار و رازم
در درونم هرچه گردم چون توآهنگی ندارم
تا تو در من می نوازی من همان سازت نوازم
درمیانِ سایه هایت می نشینم می نوازم
روی ایوانِ خیالم می چکد آهنگ باران
می شود خیس نگاهی آیه هادر هر نمازم
آفتابی درنهانی سایه ها روشن نمایی
ای شکوه روشنایی هاله ای افکن فرازم
بی امان گردیده حالم شاپرک وارانه گشتم
بی تو دیگرکو قرارم غرق فریادِ نیازم
عشق چون آمد سراغم دید دردی در نهانم
گفت ای آشفته حالم با دلِِ زارت چه سازم
عشق را تفسیر دیگر باز مجنون نو نواشد
خود بکن تعبیر دل را ای همه اسرار و رازم
در درونم هرچه گردم چون توآهنگی ندارم
تا تو در من می نوازی من همان سازت نوازم
۳۵۳
۲۰ فروردین ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.