پارت سی و دو
#پارت_سیودو
از ماشین پیاده شدیم لباسای ما دخترا همون بیلرسوت بود پسرا هم ی کت اسپرت پوشیده بودن
+ من نمیام
ادرین - ترسی نداره تو چرا اینقد استرس داری ؟
+ نمیدونم
اروین - بابا بخاطر اینکه لوستون کردن
+ اون عمه ی چاقت رو لوس کردن
همه زدیم زیر خنده و حرکت کردیم بطرف ماشین ها
منو رادوین داخل ی ماشین بودیم با دوتا غول دیگه ادرین و ارزو باهم و اروین و رویا باهم بودن ترمه هم افتاده بود با نیما و ملینا و ی مرد دیگه که فکر کنم اسمش کسری بود
دوتا ماشین دیگه هم بودن
هنوز نرفته بودیم بشینیم مثل اینکه میخواستن اول ی حرفای بزنن و بعد ویلا و انبار هعرو بسوزونن
با دخترا رفتیم داخل نشستیم و گرم حرف زدن شدیم
+ یاااااا خداااااااا من میترسم
ترمه - نه که من دارم از خوشحالی بندری میرم 😠
رویا - اگه اروین نبود حتما میرفتی میرقصیدی
ترمه - بیشعور
رویا - خودتی و اون شوهرت
کلی حرف زدیم ارزو به ترمه گفته بود بریم بالا من کارت دارم برای همین با ترمه رفتن
رویا - بلندشو بریم بیرون ی دوری بزنیم
+ بریم
رفتیم داخل حیاط دور بزنیم
حودودا پشت دیوار بودیم که کامی و نیما رو دیدم واااای به به خاک به گورمون شد
همینکه اودیم فرار کنیم دیدنمون و .......
ادرین
وقتش رسیده بود که دیگه انبار رو اتیش بزنن ولی هرچی گشتم نه درسا بود نه رویا و ترمه
رادوین - حالا چکار کنیم بیست دقیقه ی دیگه بمب های ساعتی منفجر میشن بعد اگه داخل باشن چی ؟؟؟؟
+ نمیدونم فقط میدونم الان بایدرعملیات رو شروع کنیم بهشون گفتم که باید هرجا هستن بیان طرف ماشین
اروین - درسا و رویا اومدن بیرون ولب ترمه رو ندیدم
رادوین - باید بریم دنبالشون بگردیم
+ منم میاد ولی ....چرا نیما و کامی نیستن
رادوین - نمیدونم فقط بریم
درسا
لای چشمم رو باز کردم روی ی صندلی نشسته بودم و دستام رو بسته بودن و به دهنم چسب زده بودن کمی تکون خوردم ولی بدنم درد میکرد
فقط یادمه نیما اومد پیشم و دیگه یادم نمیاد
نگاهی به اتاق انداختم
گوشه ی اتاق ی تخت بود و منم روی صندلی نشسته بودم
صدای خنده ای اومد و در باز شد و نیما داخل چارچوب در نمایان شد
نیما - سلام عزیزم بیدار شدی اخیی دنبال ادرین جونت میگردی ؟
خنده ای کرد و ادامه داد :
ادرین جونت نیستش داره برای خودش عشق و حال میکنه
این دیگه چی میگه
اومد طرفم و چسب روی دهنم رو محکم کشید
نیما - ما هم الان برای خودمون عشق و حال میکنیم
و خنده ی شیطانی کرد
+ چی میخوای ازم
نیما - میخوام با هم باشیم
+ گمشو ع*و*ض*ی پس فطرت
نیما اومد طرف و دستش رو روی گونم کشید
- چقدر عصبی میشه خوشگل تر میشی
صورتم رو کنار بردم
+ دست کثیفت رو بهم نزن
نیما دستام رو باز کرد و حلم داد که افتاد روی تخت و خودش هم روم خیمه زد
+ گمشو اون ور
- نه حالا حالا ها با هم کار داریم
لباسش رو کند و دستشو برد طرف شلوارش که جیغ کشیدم و حلش دادم که افتاد زمین
بازم اومد به طرفم و محکم زدم به دیوار که گفتم الان کمرم میشکنه
دستش رو دو طرف قرار داد و نزدیک و نزدیکتر شد
خدایا اگه ببوسم من خودم رو میکشم
چشم رو محکم بستم که عقب کشید
به طرف پنجره رفت و ی شیشه ی مشروب برداشت خورد و شیشه رو به طرفی پرت کرد
اومد طرفم که با پا زدم تو گردنش ولی این خیالش هم نبود
رویا
پاهام حسی نداشت بیحسش کرده بود ای کامیه ســـــــگ
افتاده بود روم و از سر مستی حرفای الکی میزد
کامی - تو عشق منی نمیزارم دست اون ســگ کثیف بهت برسه
بغلم کرد و در گوشم گفت : اسمش چی بود اها رادوین ، نمیزارم بهت دست بزنه هر شب باید پیش خودم بخوابی اینجوری ارامش بیشتری دارم
این دیگه مستی خنگش کرده
+ ولم کن بیشعور
- چرا عصبی میشه عزیزم
زیر گردنم رو گاز گرفت که سوز بدی گرفت
دستمو بطرف شیشه ی مشروبیش بردم و زدم به سرش که کمی هوشیاریش رو از دست داد
فاصلمون رو کم کرد که قطره خونی ریخت روی تخت و افتاد روم و در اخر بغلم کرد که دیگه نفسم بالا نمیومد خیلی سنگین بود داشتم میمردم
وقتی افتاد روم گردنش رو داخل گودیه گردنم فرو برد و از حال رفت
نمیتونستم کاری کنم تکون که نمیخورد شده بود مثل بچه ای که خیس میکنه و سنگین میشه ولی این دیگه زیادی سنگین بود
نمیتونستم نفس بکشم از قفسه ی سینم راه نفس کشیدنم تموم شده بود
چندبار جیغ زدم داد زدم ولی کسی نبود دیگه چشمام همراهیم نمیکرد که در شکست و رادوین با اسلحه اومد پیشم
رادوین - رویا رویا رویا صدامون میشنوی
+ کااا....می
کامی رو انداخت پایین
رادوین - رویا بلندشو
+ نمیتونم راه برم
رادوین شلوارم رو بالا زد
رادوین - بیحسی زده ولی معلومه قوی نیست کمی پاهات رو مالش میدم بعد میتونی راه بری
درسا
از ماشین پیاده شدیم لباسای ما دخترا همون بیلرسوت بود پسرا هم ی کت اسپرت پوشیده بودن
+ من نمیام
ادرین - ترسی نداره تو چرا اینقد استرس داری ؟
+ نمیدونم
اروین - بابا بخاطر اینکه لوستون کردن
+ اون عمه ی چاقت رو لوس کردن
همه زدیم زیر خنده و حرکت کردیم بطرف ماشین ها
منو رادوین داخل ی ماشین بودیم با دوتا غول دیگه ادرین و ارزو باهم و اروین و رویا باهم بودن ترمه هم افتاده بود با نیما و ملینا و ی مرد دیگه که فکر کنم اسمش کسری بود
دوتا ماشین دیگه هم بودن
هنوز نرفته بودیم بشینیم مثل اینکه میخواستن اول ی حرفای بزنن و بعد ویلا و انبار هعرو بسوزونن
با دخترا رفتیم داخل نشستیم و گرم حرف زدن شدیم
+ یاااااا خداااااااا من میترسم
ترمه - نه که من دارم از خوشحالی بندری میرم 😠
رویا - اگه اروین نبود حتما میرفتی میرقصیدی
ترمه - بیشعور
رویا - خودتی و اون شوهرت
کلی حرف زدیم ارزو به ترمه گفته بود بریم بالا من کارت دارم برای همین با ترمه رفتن
رویا - بلندشو بریم بیرون ی دوری بزنیم
+ بریم
رفتیم داخل حیاط دور بزنیم
حودودا پشت دیوار بودیم که کامی و نیما رو دیدم واااای به به خاک به گورمون شد
همینکه اودیم فرار کنیم دیدنمون و .......
ادرین
وقتش رسیده بود که دیگه انبار رو اتیش بزنن ولی هرچی گشتم نه درسا بود نه رویا و ترمه
رادوین - حالا چکار کنیم بیست دقیقه ی دیگه بمب های ساعتی منفجر میشن بعد اگه داخل باشن چی ؟؟؟؟
+ نمیدونم فقط میدونم الان بایدرعملیات رو شروع کنیم بهشون گفتم که باید هرجا هستن بیان طرف ماشین
اروین - درسا و رویا اومدن بیرون ولب ترمه رو ندیدم
رادوین - باید بریم دنبالشون بگردیم
+ منم میاد ولی ....چرا نیما و کامی نیستن
رادوین - نمیدونم فقط بریم
درسا
لای چشمم رو باز کردم روی ی صندلی نشسته بودم و دستام رو بسته بودن و به دهنم چسب زده بودن کمی تکون خوردم ولی بدنم درد میکرد
فقط یادمه نیما اومد پیشم و دیگه یادم نمیاد
نگاهی به اتاق انداختم
گوشه ی اتاق ی تخت بود و منم روی صندلی نشسته بودم
صدای خنده ای اومد و در باز شد و نیما داخل چارچوب در نمایان شد
نیما - سلام عزیزم بیدار شدی اخیی دنبال ادرین جونت میگردی ؟
خنده ای کرد و ادامه داد :
ادرین جونت نیستش داره برای خودش عشق و حال میکنه
این دیگه چی میگه
اومد طرفم و چسب روی دهنم رو محکم کشید
نیما - ما هم الان برای خودمون عشق و حال میکنیم
و خنده ی شیطانی کرد
+ چی میخوای ازم
نیما - میخوام با هم باشیم
+ گمشو ع*و*ض*ی پس فطرت
نیما اومد طرف و دستش رو روی گونم کشید
- چقدر عصبی میشه خوشگل تر میشی
صورتم رو کنار بردم
+ دست کثیفت رو بهم نزن
نیما دستام رو باز کرد و حلم داد که افتاد روی تخت و خودش هم روم خیمه زد
+ گمشو اون ور
- نه حالا حالا ها با هم کار داریم
لباسش رو کند و دستشو برد طرف شلوارش که جیغ کشیدم و حلش دادم که افتاد زمین
بازم اومد به طرفم و محکم زدم به دیوار که گفتم الان کمرم میشکنه
دستش رو دو طرف قرار داد و نزدیک و نزدیکتر شد
خدایا اگه ببوسم من خودم رو میکشم
چشم رو محکم بستم که عقب کشید
به طرف پنجره رفت و ی شیشه ی مشروب برداشت خورد و شیشه رو به طرفی پرت کرد
اومد طرفم که با پا زدم تو گردنش ولی این خیالش هم نبود
رویا
پاهام حسی نداشت بیحسش کرده بود ای کامیه ســـــــگ
افتاده بود روم و از سر مستی حرفای الکی میزد
کامی - تو عشق منی نمیزارم دست اون ســگ کثیف بهت برسه
بغلم کرد و در گوشم گفت : اسمش چی بود اها رادوین ، نمیزارم بهت دست بزنه هر شب باید پیش خودم بخوابی اینجوری ارامش بیشتری دارم
این دیگه مستی خنگش کرده
+ ولم کن بیشعور
- چرا عصبی میشه عزیزم
زیر گردنم رو گاز گرفت که سوز بدی گرفت
دستمو بطرف شیشه ی مشروبیش بردم و زدم به سرش که کمی هوشیاریش رو از دست داد
فاصلمون رو کم کرد که قطره خونی ریخت روی تخت و افتاد روم و در اخر بغلم کرد که دیگه نفسم بالا نمیومد خیلی سنگین بود داشتم میمردم
وقتی افتاد روم گردنش رو داخل گودیه گردنم فرو برد و از حال رفت
نمیتونستم کاری کنم تکون که نمیخورد شده بود مثل بچه ای که خیس میکنه و سنگین میشه ولی این دیگه زیادی سنگین بود
نمیتونستم نفس بکشم از قفسه ی سینم راه نفس کشیدنم تموم شده بود
چندبار جیغ زدم داد زدم ولی کسی نبود دیگه چشمام همراهیم نمیکرد که در شکست و رادوین با اسلحه اومد پیشم
رادوین - رویا رویا رویا صدامون میشنوی
+ کااا....می
کامی رو انداخت پایین
رادوین - رویا بلندشو
+ نمیتونم راه برم
رادوین شلوارم رو بالا زد
رادوین - بیحسی زده ولی معلومه قوی نیست کمی پاهات رو مالش میدم بعد میتونی راه بری
درسا
۱۳.۹k
۱۱ شهریور ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.