پارت17 رمان تمام زندگی من
#پارت17#رمان_تمام_زندگی_من#
مثه سگ میترسیدم،،،اگه بفهمه دست
ب گوشیش زدم بیچاره میشدم حتی ممکن بود به خانوادم بگه،،،از فکر که در اومدم دیدم داریم از محلمون در میشیم
+کجا میری؟؟؟
-میگم بهت
+بهت میگم کجا میریم
-یه دیقه ساکت شو بت میگم
+حسین جیغ میزنما بگو کجا میری
-ی دیقه فک نزن تا بت بگم
ساکت شدم ولی چیزی نگفت عصبی گفتم چرا نمیگی
-میشع حرف نزنی تا شروع کنم؟!
باز سکوت کردم کمی من و من کردد و گفت:میدونم ک تو عکسا رو پاک کردی
باز سکوت کرد
-یادداشت زیرش هم خوندی؟؟؟
+اینهمه راه منو کشوندی تا همینو بپرسی؟؟نخیر نخوندم مگه همه مثل شمان،بزن کنار میخوام پیاده شم
-مطمئن باشم؟
+گفتم ک همه مثل شما نیستن
-یک ماه دیگع سربازیم تموم میشع میام خاستگاری
+تو غلط میکنی اگه بیای فقط خودتو کوچیک میکنی،گفتم بزن کنار
-نمیزنم
+لاشی بزن کنار زندگیمو نابود کردی بست نبود؟؟؟میخوای جونمم بگیری اشغال؟؟؟
زد رو ترمز سرم محکم خورد ب شیشه دردم گرفت اشک تو چشام جمع شد صورتمو محکم توی دستش گرفت و غرید:زر زیادی میزنی
فشار دستاش بیش از حد زیاد بود گریم گرفت وقتی فهمید دردم گرفته از ماشین رفت بیرون منم پیاده شدم و رفتم بهش گفتم:ارزو نمیکنم بمیری تا هرروز برات بشع جهنم
و دویدم سمت خیابون تا خونه پیادع رفتم و توی دلم ب نگین فحش میدادم
وقتی رسیدم خونه نیایش اومد و گفت ابجی دیدی گفتم داداش داریم ابجی نیست؟بیا امروز مامان رفت از همین زشتا ب شکمش زدن بعد داداش داری
بغلش کردم و گفتم داداشی بدنیا بیاد تورو دوس داشته باشم یا اونو
-منووووو
خندیدم و گذاشتمش زمین و رفتم توی خونه عموم و زنعموم اونجا بودن و داشتن با مامانم پچ پچ میکردن سلام کردم و رفتم تا لباسامو عوض کنم
مثه سگ میترسیدم،،،اگه بفهمه دست
ب گوشیش زدم بیچاره میشدم حتی ممکن بود به خانوادم بگه،،،از فکر که در اومدم دیدم داریم از محلمون در میشیم
+کجا میری؟؟؟
-میگم بهت
+بهت میگم کجا میریم
-یه دیقه ساکت شو بت میگم
+حسین جیغ میزنما بگو کجا میری
-ی دیقه فک نزن تا بت بگم
ساکت شدم ولی چیزی نگفت عصبی گفتم چرا نمیگی
-میشع حرف نزنی تا شروع کنم؟!
باز سکوت کردم کمی من و من کردد و گفت:میدونم ک تو عکسا رو پاک کردی
باز سکوت کرد
-یادداشت زیرش هم خوندی؟؟؟
+اینهمه راه منو کشوندی تا همینو بپرسی؟؟نخیر نخوندم مگه همه مثل شمان،بزن کنار میخوام پیاده شم
-مطمئن باشم؟
+گفتم ک همه مثل شما نیستن
-یک ماه دیگع سربازیم تموم میشع میام خاستگاری
+تو غلط میکنی اگه بیای فقط خودتو کوچیک میکنی،گفتم بزن کنار
-نمیزنم
+لاشی بزن کنار زندگیمو نابود کردی بست نبود؟؟؟میخوای جونمم بگیری اشغال؟؟؟
زد رو ترمز سرم محکم خورد ب شیشه دردم گرفت اشک تو چشام جمع شد صورتمو محکم توی دستش گرفت و غرید:زر زیادی میزنی
فشار دستاش بیش از حد زیاد بود گریم گرفت وقتی فهمید دردم گرفته از ماشین رفت بیرون منم پیاده شدم و رفتم بهش گفتم:ارزو نمیکنم بمیری تا هرروز برات بشع جهنم
و دویدم سمت خیابون تا خونه پیادع رفتم و توی دلم ب نگین فحش میدادم
وقتی رسیدم خونه نیایش اومد و گفت ابجی دیدی گفتم داداش داریم ابجی نیست؟بیا امروز مامان رفت از همین زشتا ب شکمش زدن بعد داداش داری
بغلش کردم و گفتم داداشی بدنیا بیاد تورو دوس داشته باشم یا اونو
-منووووو
خندیدم و گذاشتمش زمین و رفتم توی خونه عموم و زنعموم اونجا بودن و داشتن با مامانم پچ پچ میکردن سلام کردم و رفتم تا لباسامو عوض کنم
۶.۰k
۱۶ شهریور ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.