*شیلان*
*شیلان*
شیلان:
جاشو برداشت گذاشت زیر پنجره کنار من
میگن مار از پونه بدش میاد دم لونه اش سبز میشه
اشکان : بابا یخ می زنیم تو چته همیشه انگار آتیش تو وجودته
هیرسا : می دونید بد گرما هستم می خوای جلو اینا لخت بشم
اشکان : زهر مار
چراغ خاموش شد وگرفتیم خوابیدیم ولی منکه خوابمو کرده بودم چشام نیمه باز بود صدای موزیک هندزفری هیرسا هم رو مخم بود نشست وبلاخره رضایت داد هندزفری رو از گوشش در بیاره بعدم پیرهنشو در اورد ودراز کشید چشام بستم وکم کم خواب رفتم
از سرمای زیاد تو خودم جم شده بودم هانیه بیشعورم تو لحاف شکلات پیچ شده بود دلمم نمیومد بیدارش کنم دندونام بهم می خورد خدا لعنتت کنه هیرسا که پنجره رو باز کردی لحاف هیرسا رو کشیدم رو خودم اونکه نمی زاشت پس من استفاده می کردم راحت خوابیدم
از احساس گرمای لذت بخش چشام باز کردم وغلط خوردم هوووم چه بوی خوبی گشنم شدچشام نیمه باز کردم ودوباره بستم تا مغزم خواست آنلیزم کنه کجام صداش تو گوشم پیچید
- جات خوبه
چشامو باز کردم چشای خوابالود هیرسا روم بود
- هیییییی
بلند شدم
پشت کرد بهم لختم خواب بود بی تربیت
اینا که هنوز خواب بودن هانیه بیچاره ات می کنم بیدار که میشی تو جام نشسته بودم
-سردته
برگشتم نگاش کردم دستش زیر سرش بود وبرگشته بود وخوابالود نگام می کرد
- وقتی تو سردته من سردم نشه
هیرسا : بیا زیر لحاف فقط دوباره نیای تو بغلم
اخم کردم بهش
لحافشو کشید طرفم منم که تقریبا دندونام می خورد رو هم گفتم : پنجره رو ببندم بهتر نیست
هیرسا : ببند
- تو بازش کردی
هیرسا : من لختم تو ببند
متعجب نگاش کردم خندش گرفت
- خیلی بیشعوری پیش یه خانم لخت می خوابی
هیرسا : تو بیشعوری لحاف منو می بری بعدم میای بغلم
بالشو زدم تو سرش وبلند شدم پنجره رو بستم و رفتم سر جام
هیرسا برگشته بود رو شکم خوابیده بودباید بلند می شدم صبحانه آماده می کردم رفتم تو حیاط دست صورتمو شستم سرد بود سویشرت هانی رو پوشیدم وبعد یه ورزش حسابی مشغول آماده کردن صبحانه شدم بچه ها همه بیدار شدن وقت تلافی بود هیرسا هنوز نیومده بود یه لیوان آب سرد برداشتم ورفتم بالای سرش چشاش بسته بودیه وقت سکته نکنه تو خواب لحافو کنارزدم وآب ریختم کنار پهلوش واومدم بیرون مشغول خوردن صبحانه بودیم داشتم هانیه رو دعوا می کردم هیرسا اومد بیرون ورفت دسشویی خودمو بی خیال نشون دادم اومد نشست کنارمون وگفت : بچه ها کی دیشب کنار من خواب بود
هانی : جات نزدیک شیلان بود
هیرسا یه ابروشو انداخت بالا وگفت : جدی میگی
هانی : اره چطور .
هیرسا : جام خیسه فکر کنم کسی تو جام شاشیده
اشکان : خودت تو جات خوابیده بودی اخه کی اونجا شاشیده
آخ چقدر ضایع شد لقمه تو دهنش موند یهو همه زدن زیر خنده
شیلان:
جاشو برداشت گذاشت زیر پنجره کنار من
میگن مار از پونه بدش میاد دم لونه اش سبز میشه
اشکان : بابا یخ می زنیم تو چته همیشه انگار آتیش تو وجودته
هیرسا : می دونید بد گرما هستم می خوای جلو اینا لخت بشم
اشکان : زهر مار
چراغ خاموش شد وگرفتیم خوابیدیم ولی منکه خوابمو کرده بودم چشام نیمه باز بود صدای موزیک هندزفری هیرسا هم رو مخم بود نشست وبلاخره رضایت داد هندزفری رو از گوشش در بیاره بعدم پیرهنشو در اورد ودراز کشید چشام بستم وکم کم خواب رفتم
از سرمای زیاد تو خودم جم شده بودم هانیه بیشعورم تو لحاف شکلات پیچ شده بود دلمم نمیومد بیدارش کنم دندونام بهم می خورد خدا لعنتت کنه هیرسا که پنجره رو باز کردی لحاف هیرسا رو کشیدم رو خودم اونکه نمی زاشت پس من استفاده می کردم راحت خوابیدم
از احساس گرمای لذت بخش چشام باز کردم وغلط خوردم هوووم چه بوی خوبی گشنم شدچشام نیمه باز کردم ودوباره بستم تا مغزم خواست آنلیزم کنه کجام صداش تو گوشم پیچید
- جات خوبه
چشامو باز کردم چشای خوابالود هیرسا روم بود
- هیییییی
بلند شدم
پشت کرد بهم لختم خواب بود بی تربیت
اینا که هنوز خواب بودن هانیه بیچاره ات می کنم بیدار که میشی تو جام نشسته بودم
-سردته
برگشتم نگاش کردم دستش زیر سرش بود وبرگشته بود وخوابالود نگام می کرد
- وقتی تو سردته من سردم نشه
هیرسا : بیا زیر لحاف فقط دوباره نیای تو بغلم
اخم کردم بهش
لحافشو کشید طرفم منم که تقریبا دندونام می خورد رو هم گفتم : پنجره رو ببندم بهتر نیست
هیرسا : ببند
- تو بازش کردی
هیرسا : من لختم تو ببند
متعجب نگاش کردم خندش گرفت
- خیلی بیشعوری پیش یه خانم لخت می خوابی
هیرسا : تو بیشعوری لحاف منو می بری بعدم میای بغلم
بالشو زدم تو سرش وبلند شدم پنجره رو بستم و رفتم سر جام
هیرسا برگشته بود رو شکم خوابیده بودباید بلند می شدم صبحانه آماده می کردم رفتم تو حیاط دست صورتمو شستم سرد بود سویشرت هانی رو پوشیدم وبعد یه ورزش حسابی مشغول آماده کردن صبحانه شدم بچه ها همه بیدار شدن وقت تلافی بود هیرسا هنوز نیومده بود یه لیوان آب سرد برداشتم ورفتم بالای سرش چشاش بسته بودیه وقت سکته نکنه تو خواب لحافو کنارزدم وآب ریختم کنار پهلوش واومدم بیرون مشغول خوردن صبحانه بودیم داشتم هانیه رو دعوا می کردم هیرسا اومد بیرون ورفت دسشویی خودمو بی خیال نشون دادم اومد نشست کنارمون وگفت : بچه ها کی دیشب کنار من خواب بود
هانی : جات نزدیک شیلان بود
هیرسا یه ابروشو انداخت بالا وگفت : جدی میگی
هانی : اره چطور .
هیرسا : جام خیسه فکر کنم کسی تو جام شاشیده
اشکان : خودت تو جات خوابیده بودی اخه کی اونجا شاشیده
آخ چقدر ضایع شد لقمه تو دهنش موند یهو همه زدن زیر خنده
۹.۲k
۰۶ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.