*شیلان*
*شیلان*
هیرسا :
شیلان ...کجایی دختر
شیلان از تو جاش اومد بیرون وبادیدنم دویید پیشم دستی بهش کشیدم
- گشنته
وسایلو گذاشتم تو آشپزخونه وبرای شیلان غذا گذاشتم تو ظرفش گذاشتم جای همیشگی
- دختر خوبی باش
پارس کرد ومشغول خوردن غذاش شد رفتم تو آشپزخونه دیدم رو اجاق غذا هست حتما نگین اومده بود اینجا وسایلی که خریدم گذاشتم سر جاش وپیغام گیر تلفن رو روشن کردم
نگین : سلام هانی
- هانی داداشمه چند بار بگم این نمی فهمه
نگین : باز داری غُر غُر می کنی حتما عزیزم برات شام درست کردم گذاشتم رو گاز گرم کن بخور شیلان باز می خواست منو گاز بگیره مثله صاحبش ناشی ووحشی
- زهرمار نگین نمیای تو دستم
صدای خندش پیچید تو خونه
پیغام بعدی
مامان : سلام مامان جان خوبی قربونت برم زنگ زدم موبایلت بر نداشتی نگران شدم زنگ بزن
پیغام بعدی :
اشکان : الووووو....هیرسا خونه ای
از دیشب تا حالا زنگ می زنم جواب نمیدی خره جواب بده کارت دارم
- بیشعور برادر بزرگمه مثلا
پیغام بعدی
اشکان : الو...هیرسا جون هانیه جواب بده خو کارت دارم پسر
یه چای درست کردم ومنتظر موندم دم بکشه
پیغام بعدی
بابا : سلام اومدی خونه یه زنگ بزن کارت دارم
پیغام دیگه ای نبود گوشی رو برداشتم وزنگ زدم بابا چندتا بوق خورد تا جواب داد
- الو....بابا
بابا: الو ...هیرسا
- جونم بابا ...خوب هستین مامان خوبه
بابا : خوبه خیلی تو فکر توه نمی خوای بیای یه سر بزنی ؟!
- وقت کردم میام
بابا : هنوز دلخوری
- از کی ؟!
بابا : از شیلان
- نه مال خیلی وقته
بابا : اشکان بهت زنگ نزد
- چرا باید منم زنگ بزنم بهش
بابا : یکم کاراش زیاده دست تنهاست هانی وهانیه هم هستن ولی تو هم باشی بد نیست
- اون چی
بابا : اون اسم داره پسرم شیلان
- شیلان
شیلان اومد کنارم وسرشو به پام مالوند موهاشو ناز کردم ولبخند زدم
بابا: میری ؟!
- زنگ می زنم اشکان .گوشی رو می دین مامان
هیرسا :
شیلان ...کجایی دختر
شیلان از تو جاش اومد بیرون وبادیدنم دویید پیشم دستی بهش کشیدم
- گشنته
وسایلو گذاشتم تو آشپزخونه وبرای شیلان غذا گذاشتم تو ظرفش گذاشتم جای همیشگی
- دختر خوبی باش
پارس کرد ومشغول خوردن غذاش شد رفتم تو آشپزخونه دیدم رو اجاق غذا هست حتما نگین اومده بود اینجا وسایلی که خریدم گذاشتم سر جاش وپیغام گیر تلفن رو روشن کردم
نگین : سلام هانی
- هانی داداشمه چند بار بگم این نمی فهمه
نگین : باز داری غُر غُر می کنی حتما عزیزم برات شام درست کردم گذاشتم رو گاز گرم کن بخور شیلان باز می خواست منو گاز بگیره مثله صاحبش ناشی ووحشی
- زهرمار نگین نمیای تو دستم
صدای خندش پیچید تو خونه
پیغام بعدی
مامان : سلام مامان جان خوبی قربونت برم زنگ زدم موبایلت بر نداشتی نگران شدم زنگ بزن
پیغام بعدی :
اشکان : الووووو....هیرسا خونه ای
از دیشب تا حالا زنگ می زنم جواب نمیدی خره جواب بده کارت دارم
- بیشعور برادر بزرگمه مثلا
پیغام بعدی
اشکان : الو...هیرسا جون هانیه جواب بده خو کارت دارم پسر
یه چای درست کردم ومنتظر موندم دم بکشه
پیغام بعدی
بابا : سلام اومدی خونه یه زنگ بزن کارت دارم
پیغام دیگه ای نبود گوشی رو برداشتم وزنگ زدم بابا چندتا بوق خورد تا جواب داد
- الو....بابا
بابا: الو ...هیرسا
- جونم بابا ...خوب هستین مامان خوبه
بابا : خوبه خیلی تو فکر توه نمی خوای بیای یه سر بزنی ؟!
- وقت کردم میام
بابا : هنوز دلخوری
- از کی ؟!
بابا : از شیلان
- نه مال خیلی وقته
بابا : اشکان بهت زنگ نزد
- چرا باید منم زنگ بزنم بهش
بابا : یکم کاراش زیاده دست تنهاست هانی وهانیه هم هستن ولی تو هم باشی بد نیست
- اون چی
بابا : اون اسم داره پسرم شیلان
- شیلان
شیلان اومد کنارم وسرشو به پام مالوند موهاشو ناز کردم ولبخند زدم
بابا: میری ؟!
- زنگ می زنم اشکان .گوشی رو می دین مامان
۴۵.۲k
۰۸ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.