زندگی شوخی تلخی ست که باور کردیم
زندگی شوخی تلخیست که باور کردیم
قصهی داغ شکستیست که از بر کردیم
غم ما غصهی تنهایی و دلتنگی بود...
که دوایش به می و باده و ساغر کردیم
زندگی چون گل یخ بود که در باور ما
تا که رویید، به دست گِله پرپر کردیم
دل شکستیم و نشد سخت پشیمان باشیم
حالِ هر لحظهی خود را بد و بدتر کردیم
بغض شد حرف دلِ خسته، ز بس دیر زدیم!
شرح حالِ غمِ خود در دلِ دفتر کردیم
میشد آغوش به روی تن هم باز کنیم
حسرتا... اینکه فقط گونهی خود تر کردیم
آبان وآذرشد و از تو خبری باز نشد!
وعدهی دیدن تو آخرِ دی کردیم!
ساده بودیم که اینگونه گرفتار شدیم
زندگی شوخی تلخیست که باور کردیم
قصهی داغ شکستیست که از بر کردیم
غم ما غصهی تنهایی و دلتنگی بود...
که دوایش به می و باده و ساغر کردیم
زندگی چون گل یخ بود که در باور ما
تا که رویید، به دست گِله پرپر کردیم
دل شکستیم و نشد سخت پشیمان باشیم
حالِ هر لحظهی خود را بد و بدتر کردیم
بغض شد حرف دلِ خسته، ز بس دیر زدیم!
شرح حالِ غمِ خود در دلِ دفتر کردیم
میشد آغوش به روی تن هم باز کنیم
حسرتا... اینکه فقط گونهی خود تر کردیم
آبان وآذرشد و از تو خبری باز نشد!
وعدهی دیدن تو آخرِ دی کردیم!
ساده بودیم که اینگونه گرفتار شدیم
زندگی شوخی تلخیست که باور کردیم
۱۱.۰k
۱۲ دی ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.