the building infogyg پارت80
#the_building_infogyg #پارت80
می.هی
بک:خوب آماده ای
من:هارهار معلومه هرکی ببازه باید به اون یکی غذا مجانی مهمونش کنه
بک:واقعا!قبول مواظب باش
ماشین برقی ها به کار افتاد شروع کردم کوبندن بهش هیه میرفت جلو برمیگشت عقب
من:بالا نیاری دخترم
بک برزخی برگشت نگام کرد منم لبخند ملیح زدم شروع.کردم به حرکت کردن
بک:اگه مردی واستا
من:من مرد نیسم
بک:اگه زنی واستا
من:زن نشدم هنوز دخترم هنوز دخترم
بک:مگر اینکه نگیرمت
چنان کوبند یه متر رفتم جلو برگشتم عقب پیاده شدیم داشتم بالا میاوردم
نشستم که پیشول اومد نشست رویی پام نوازشش میکردم که یهو نشست سمت چپم
بک:بستنی میخوریی؟!
من:وییی آره توت فرنگی باشه
بک:باشه پس دوتا میگرم میام
بک رفتش که یهو پیشول شروع کرد به تبدیل شدن یهو تبدیل به یه پری خیلی کوچیک شدش
من:پیشول توچرا؟!
پیشول:اسمم جرساس وبرای چند دلیل پیش شمام
من:منظورت چیه؟!
جرسا:برای اینکه فرش..
که با اومدن بک حرفش نصفه موند
بک:بیا راستی قراره فردا بریم مسابقات دنس موفق بشی امیدوارم
من:مرسی امیدوارم چون دوس ندارم بهم بگن آدمیزاد بی عرضه!
بک:کسی بهت همچین حرفی نمیزنه قول که اما اطمینان میدم
من:مرسی واقعا
بک:خوب روانی نوتلا بهتر بریم گفتم ماشین بیاد دنبالمون بریم عمارت
من:وایی آره دیگه دارم میمیرم از بخوابی
بک:خوب پس بزن بریم
دستشو انداخت دور شونم شروع کردیم به راه رفتن
***///***///***///***///***
بکهیونگ
دستمو انداختم دورش این عروسکه منه ومنم اجازه نمیدم ازم بگیرنش هیچ وقت نمیزارم
من:می.هی میشه منو.ببینی
می.هی:مشکلی پیش اومده
من:فک کن یه خوناشام از تو خوشش اومده بهش چی میگی
می.هی:بستگی به اون داره چطوری باشع برام مثلا اگه مثل اون پسرا باشن اصلا حرفشم نزن میزنم تودهنش اگه غیر اونا باشن میشه روش فکر کرد وای بازم باید ببینی.کیه تا بعد راجبش قضاوت کنی
من:خوب باشه بریم ماشین رسید
سوار شدیم یعنی نظرش راجب من چیه بدش میاد خوشش میاد ازم پوف ولش اونکه دیر یا زود برمیگرده دنیایی خودش باید تا جایی که میشه از بودن درکنارش لذت ببرم آره اینطوری بهتر برایی هردومون
می.هی
بک:خوب آماده ای
من:هارهار معلومه هرکی ببازه باید به اون یکی غذا مجانی مهمونش کنه
بک:واقعا!قبول مواظب باش
ماشین برقی ها به کار افتاد شروع کردم کوبندن بهش هیه میرفت جلو برمیگشت عقب
من:بالا نیاری دخترم
بک برزخی برگشت نگام کرد منم لبخند ملیح زدم شروع.کردم به حرکت کردن
بک:اگه مردی واستا
من:من مرد نیسم
بک:اگه زنی واستا
من:زن نشدم هنوز دخترم هنوز دخترم
بک:مگر اینکه نگیرمت
چنان کوبند یه متر رفتم جلو برگشتم عقب پیاده شدیم داشتم بالا میاوردم
نشستم که پیشول اومد نشست رویی پام نوازشش میکردم که یهو نشست سمت چپم
بک:بستنی میخوریی؟!
من:وییی آره توت فرنگی باشه
بک:باشه پس دوتا میگرم میام
بک رفتش که یهو پیشول شروع کرد به تبدیل شدن یهو تبدیل به یه پری خیلی کوچیک شدش
من:پیشول توچرا؟!
پیشول:اسمم جرساس وبرای چند دلیل پیش شمام
من:منظورت چیه؟!
جرسا:برای اینکه فرش..
که با اومدن بک حرفش نصفه موند
بک:بیا راستی قراره فردا بریم مسابقات دنس موفق بشی امیدوارم
من:مرسی امیدوارم چون دوس ندارم بهم بگن آدمیزاد بی عرضه!
بک:کسی بهت همچین حرفی نمیزنه قول که اما اطمینان میدم
من:مرسی واقعا
بک:خوب روانی نوتلا بهتر بریم گفتم ماشین بیاد دنبالمون بریم عمارت
من:وایی آره دیگه دارم میمیرم از بخوابی
بک:خوب پس بزن بریم
دستشو انداخت دور شونم شروع کردیم به راه رفتن
***///***///***///***///***
بکهیونگ
دستمو انداختم دورش این عروسکه منه ومنم اجازه نمیدم ازم بگیرنش هیچ وقت نمیزارم
من:می.هی میشه منو.ببینی
می.هی:مشکلی پیش اومده
من:فک کن یه خوناشام از تو خوشش اومده بهش چی میگی
می.هی:بستگی به اون داره چطوری باشع برام مثلا اگه مثل اون پسرا باشن اصلا حرفشم نزن میزنم تودهنش اگه غیر اونا باشن میشه روش فکر کرد وای بازم باید ببینی.کیه تا بعد راجبش قضاوت کنی
من:خوب باشه بریم ماشین رسید
سوار شدیم یعنی نظرش راجب من چیه بدش میاد خوشش میاد ازم پوف ولش اونکه دیر یا زود برمیگرده دنیایی خودش باید تا جایی که میشه از بودن درکنارش لذت ببرم آره اینطوری بهتر برایی هردومون
۶.۱k
۰۹ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.