بعد از یه مدتی از نور بدم میومد بیدارم میکرد؛ عاشق تاریکی شده بودم حتی جز چشام، درونمم به تاریکی عادت کرده بود؛ اینو خوب میدونم که... هر کسی جرعت قدم زدن باهام تو تاریکی رو نداره؛ اونم بخاطر ترس آلوده شدنش!
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.