پارت 54
پارت 54
ارتا : سلام خواهر زن عزیزم چه عجب خوبی ؟
من : سلام ممنون چندبار خواستم بیام نشد
ارتا : اها.. امروز منم بخاطر شماها زود اومدم چه خبرا ؟
من : سلامتی کل روزو شرکتم دیگه ..
ارتا : اوهوم من سرم شلوغه وقت نمیکنم ازت خبر بگیرم از کارت که راضی هسی ؟
من : عیب نداره.... اره راضیم مشکلی نیس
ارتا : خداروشکر ...من امروز زود اومدم که شمارو ببرم رستوران خیلی وقته خانوادگی بیرون نرفتیم
سودا : عالیه بریم منم حوصله غذا درست کردن ندارم ارشامم خوشحال میشه ..
من : تو هیچوقت حوصله نداشتی هخخخخ
سودا : سلنننننن خخ
ارتا : فندوق من کجاس ؟
سودا : تو اتاقشه
من : من میرم حاضرش کنم
رفتم بالا تو اتاق یکی یدونه ام
من : چیکار میکنی شیطون بلای من
ارشام : میخواستم بهت هدیه بدم داشتم اونو کادوش میکردم
من : هدیه واسه من ؟؟ چی هس حالا ؟
ارشام : سوپرایزه رفتیم رستوران بازش کن باشه
من : ای کلک تو گوش وایساده بودی فهمیدی امشب میریم رستوران خخ حالا بدو لباسایی که واست کنار میزارمو بپوش شازده پسر
ارشام : باوشههه
هممون حاضر شدیم و راه افتادیم سمت رستوران
ارتا : ببخشید سلنا جان دخالت نباشه اما نمیخوای سروسامون بگیری ؟
سودا : اروین پسر خوبیه من بهش صددفعه گفتم پیشنهادشو قبول کن اما انگار یه گوشش دره اون یکی دروازه ..
من : من همینجوری راحتم .
ارتا : درسته هر طوری راحت تری باید زندگی کنی اما من چون دوست دارم اینو بهت میگم بهتره یکی تو زندگیت باشه مثلا دوروز دیگه شاید ما نباشیم نمیشه که تو توی این دنیا تک و تنها بمونی تو این دنیا تنها کسی که تا اخرش بات میمونه همسرته
من : میدونم اما بعد ضربه هایی که خوردم نمیتونم دوباره ....
سودا : درسته سخته اما باید بشه دیگه تو زندگی همه شکست میخورن و دوباره سرشونو بالا میگیرن تو هم خوشگلی هم جوون اروینم خوشگله و خوش اخلاقه زوج خوبی میشین ببین بنده خدا هنوز به پات نشسته از بس دوست داره بهش یه فرصت بده ..
من : به حرفاتون فک میکنم .
ارتا : خوبه عزیزم از دستمون دلخور نشو چون ما واسه خودت اینارو میگیم
ارشام : من اروینو دوس دارم بوراکم دوس دارم دوتاشون باهام بازی میکنن ..
سودا : خب عزیزم غذاتو بخور
ارتا : من برم تا سرویس بهداشتی برمیگردم
سودا : اوکی
من : میگم برم از ارسام بپرسم که دوسم داره هنوز یا نه ؟
سودا : نمیدونم اما اگه دلت خیلی گیرشه ازش بپرس بلاخره که باید جوابتو بگیری
من : ببین سودا ارتا راس میگه من باید واسه زندگیم یه تصمیم بگیرم اگه واقعا دوسم داره چه بهتر منم دوسش دارم
با هم به زندگیمون ادامه میدیم اگه نداره ام من برم یه فکری به حالو روزم بکنم تا کی باید تنها بمونم پیشنهاد اروینو قبول میکنم باهاش میرم یه جای دور زندگیمو میکنم خسته شدم از این بلاتکلیفی !
ارتا : سلام خواهر زن عزیزم چه عجب خوبی ؟
من : سلام ممنون چندبار خواستم بیام نشد
ارتا : اها.. امروز منم بخاطر شماها زود اومدم چه خبرا ؟
من : سلامتی کل روزو شرکتم دیگه ..
ارتا : اوهوم من سرم شلوغه وقت نمیکنم ازت خبر بگیرم از کارت که راضی هسی ؟
من : عیب نداره.... اره راضیم مشکلی نیس
ارتا : خداروشکر ...من امروز زود اومدم که شمارو ببرم رستوران خیلی وقته خانوادگی بیرون نرفتیم
سودا : عالیه بریم منم حوصله غذا درست کردن ندارم ارشامم خوشحال میشه ..
من : تو هیچوقت حوصله نداشتی هخخخخ
سودا : سلنننننن خخ
ارتا : فندوق من کجاس ؟
سودا : تو اتاقشه
من : من میرم حاضرش کنم
رفتم بالا تو اتاق یکی یدونه ام
من : چیکار میکنی شیطون بلای من
ارشام : میخواستم بهت هدیه بدم داشتم اونو کادوش میکردم
من : هدیه واسه من ؟؟ چی هس حالا ؟
ارشام : سوپرایزه رفتیم رستوران بازش کن باشه
من : ای کلک تو گوش وایساده بودی فهمیدی امشب میریم رستوران خخ حالا بدو لباسایی که واست کنار میزارمو بپوش شازده پسر
ارشام : باوشههه
هممون حاضر شدیم و راه افتادیم سمت رستوران
ارتا : ببخشید سلنا جان دخالت نباشه اما نمیخوای سروسامون بگیری ؟
سودا : اروین پسر خوبیه من بهش صددفعه گفتم پیشنهادشو قبول کن اما انگار یه گوشش دره اون یکی دروازه ..
من : من همینجوری راحتم .
ارتا : درسته هر طوری راحت تری باید زندگی کنی اما من چون دوست دارم اینو بهت میگم بهتره یکی تو زندگیت باشه مثلا دوروز دیگه شاید ما نباشیم نمیشه که تو توی این دنیا تک و تنها بمونی تو این دنیا تنها کسی که تا اخرش بات میمونه همسرته
من : میدونم اما بعد ضربه هایی که خوردم نمیتونم دوباره ....
سودا : درسته سخته اما باید بشه دیگه تو زندگی همه شکست میخورن و دوباره سرشونو بالا میگیرن تو هم خوشگلی هم جوون اروینم خوشگله و خوش اخلاقه زوج خوبی میشین ببین بنده خدا هنوز به پات نشسته از بس دوست داره بهش یه فرصت بده ..
من : به حرفاتون فک میکنم .
ارتا : خوبه عزیزم از دستمون دلخور نشو چون ما واسه خودت اینارو میگیم
ارشام : من اروینو دوس دارم بوراکم دوس دارم دوتاشون باهام بازی میکنن ..
سودا : خب عزیزم غذاتو بخور
ارتا : من برم تا سرویس بهداشتی برمیگردم
سودا : اوکی
من : میگم برم از ارسام بپرسم که دوسم داره هنوز یا نه ؟
سودا : نمیدونم اما اگه دلت خیلی گیرشه ازش بپرس بلاخره که باید جوابتو بگیری
من : ببین سودا ارتا راس میگه من باید واسه زندگیم یه تصمیم بگیرم اگه واقعا دوسم داره چه بهتر منم دوسش دارم
با هم به زندگیمون ادامه میدیم اگه نداره ام من برم یه فکری به حالو روزم بکنم تا کی باید تنها بمونم پیشنهاد اروینو قبول میکنم باهاش میرم یه جای دور زندگیمو میکنم خسته شدم از این بلاتکلیفی !
۲۲.۴k
۱۵ خرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.