ارزش چیز ها ...اقتصاد
ارزش چیز ها ::::::::::::
ترجمه: شیما کاشی (دانشجوی دکترای جامعه شناسی دانشگاه تهران)، آرمان ذاکری (عضو هیات علمی گروه جامعه شناسی دانشگاه تربیت مدرس)
1 اذر 99.
اگر حقیقتاً ارزش چیزها بر مبنای میزان فایده اجتماعی (یا فردی) آنها اندازهگیری شود، نظام ارزشهای انسانی باید مورد بازنگری قرار گیرد و از صدر تا ذیل زیر و رو شود. چرا که در این صورت جایگاهی که در این نظام برای ارزش چیزهای لوکس در نظر گرفته شده، غیر قابل توجیه و غیر قابل فهم خواهد شد.
بنا به تعریف، چیزهای زائد، در مقایسه با چیزهای لازم، مفید نیستند یا کمتر دارای فایدهاند. چیزی که زائد است میتواند کمیاب شود، بدون آنکه صدمهای جدی به ایفای نقش کارکردهای حیاتی وارد شود. در یک کلام، ارزش چیزهای لوکس، به خاطر طبیعتشان زیاد است. هزینه آنها بیش از فایدهشان است. از این روست که برخی جزماندیشان، بدبینانه به چیزهای لوکس نگاه میکنند و تلاش میکنند آنها را به کوچکترین بخشهای خود تقلیل دهند. اما در واقع چیزی ارزشمندتر از آنها در چشم انسانها وجود ندارد.
هنر کاملا چیزی لوکس است. فعالیتی زیباییشناختی که تابع هیچ هدف مفیدی نیست.هنر فقط برای نفس لذتِ گسترشیافتن، گسترده میشود. تاملات نظری ناب هم همینطورند؛ نوعی فکر کردن که از هر شکلی از فایده و منفعت آزاد است و تنها برای تمرین فکر کردن است.
با وجود این چه کسی میتواند با این نکته مخالفت کند که بشریت در هر زمان، ارزشهای هنری و نظری را بسیار بالاتر از ارزشهای اقتصادی قرار داده است؟
درست مانند حیات فکری، حیات اخلاقی هم زیبایی شناسی کاملا خاص خود را دارد. بزرگترین فضایل، لزوما در تحقق سختگیرانه و منظم چیزهای ضروری برای نظم اجتماعی نیستند، بلکهبرآمده از حرکتهای آزادانه و خودجوشند، برآمده از فداکاریها و ایثارهایی که به آنها ” نیازی” نیست و حتی گاهی اوقات درست به خلاف ضروریات یک اقتصاد عقلانی است.
فضیلتهایی هست که جنونآمیزند و این جنون مبنای عظمت آنهاست. اسپنسر توانست اثبات کند انساندوستی اغلب با منافع جامعه در تضاد است،اما این نکته مانع از آن نمیشود که مردم برای همین فضایلی که محکومش میکنند، بیشترین ارج و احترام و ارزش را قایل نباشند.
حتی زندگی اقتصادی هم خود را کاملا محدود به قواعد اقتصاد نمیکند. اگر چیزهای لوکس، گرانترین چیزها هستند، فقط به این دلیل نیست که کمیابند، همچنین به این دلیل است که آنها بیشتر مورد احترامند. دلیل این امر آنست که زندگی، آنگونه که مردم در همه زمانها درک کردهاند، صرفاً تعیین دخل و خرج دقیق ارگانیزم فردی یا اجتماعی نیست، صرفا پاسخگویی به محرکهای خارجی با کمترین هزینه ممکن نیست، صرفا تنظیم هزینه خسارتها نیست.
زیستن، پیش از هر چیز عمل کردن است. عمل کردن بی حساب و کتاب. صرفا برای لذت عمل کردن. و گرچه مسلم است که نمیتوانیم اقتصاد را کنار بگذاریم، و اگرچه ناگزیریم انباشت کنیم تا بتوانیم خرج کنیم، با این حال نفس خرج کردن، هدف است و خرج کردن، یک کنش است.
...........
اثر امیل دور کیم .
ترجمه: شیما کاشی (دانشجوی دکترای جامعه شناسی دانشگاه تهران)، آرمان ذاکری (عضو هیات علمی گروه جامعه شناسی دانشگاه تربیت مدرس)
1 اذر 99.
اگر حقیقتاً ارزش چیزها بر مبنای میزان فایده اجتماعی (یا فردی) آنها اندازهگیری شود، نظام ارزشهای انسانی باید مورد بازنگری قرار گیرد و از صدر تا ذیل زیر و رو شود. چرا که در این صورت جایگاهی که در این نظام برای ارزش چیزهای لوکس در نظر گرفته شده، غیر قابل توجیه و غیر قابل فهم خواهد شد.
بنا به تعریف، چیزهای زائد، در مقایسه با چیزهای لازم، مفید نیستند یا کمتر دارای فایدهاند. چیزی که زائد است میتواند کمیاب شود، بدون آنکه صدمهای جدی به ایفای نقش کارکردهای حیاتی وارد شود. در یک کلام، ارزش چیزهای لوکس، به خاطر طبیعتشان زیاد است. هزینه آنها بیش از فایدهشان است. از این روست که برخی جزماندیشان، بدبینانه به چیزهای لوکس نگاه میکنند و تلاش میکنند آنها را به کوچکترین بخشهای خود تقلیل دهند. اما در واقع چیزی ارزشمندتر از آنها در چشم انسانها وجود ندارد.
هنر کاملا چیزی لوکس است. فعالیتی زیباییشناختی که تابع هیچ هدف مفیدی نیست.هنر فقط برای نفس لذتِ گسترشیافتن، گسترده میشود. تاملات نظری ناب هم همینطورند؛ نوعی فکر کردن که از هر شکلی از فایده و منفعت آزاد است و تنها برای تمرین فکر کردن است.
با وجود این چه کسی میتواند با این نکته مخالفت کند که بشریت در هر زمان، ارزشهای هنری و نظری را بسیار بالاتر از ارزشهای اقتصادی قرار داده است؟
درست مانند حیات فکری، حیات اخلاقی هم زیبایی شناسی کاملا خاص خود را دارد. بزرگترین فضایل، لزوما در تحقق سختگیرانه و منظم چیزهای ضروری برای نظم اجتماعی نیستند، بلکهبرآمده از حرکتهای آزادانه و خودجوشند، برآمده از فداکاریها و ایثارهایی که به آنها ” نیازی” نیست و حتی گاهی اوقات درست به خلاف ضروریات یک اقتصاد عقلانی است.
فضیلتهایی هست که جنونآمیزند و این جنون مبنای عظمت آنهاست. اسپنسر توانست اثبات کند انساندوستی اغلب با منافع جامعه در تضاد است،اما این نکته مانع از آن نمیشود که مردم برای همین فضایلی که محکومش میکنند، بیشترین ارج و احترام و ارزش را قایل نباشند.
حتی زندگی اقتصادی هم خود را کاملا محدود به قواعد اقتصاد نمیکند. اگر چیزهای لوکس، گرانترین چیزها هستند، فقط به این دلیل نیست که کمیابند، همچنین به این دلیل است که آنها بیشتر مورد احترامند. دلیل این امر آنست که زندگی، آنگونه که مردم در همه زمانها درک کردهاند، صرفاً تعیین دخل و خرج دقیق ارگانیزم فردی یا اجتماعی نیست، صرفا پاسخگویی به محرکهای خارجی با کمترین هزینه ممکن نیست، صرفا تنظیم هزینه خسارتها نیست.
زیستن، پیش از هر چیز عمل کردن است. عمل کردن بی حساب و کتاب. صرفا برای لذت عمل کردن. و گرچه مسلم است که نمیتوانیم اقتصاد را کنار بگذاریم، و اگرچه ناگزیریم انباشت کنیم تا بتوانیم خرج کنیم، با این حال نفس خرج کردن، هدف است و خرج کردن، یک کنش است.
...........
اثر امیل دور کیم .
۲.۰k
۰۲ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.