رزی به رنگ خون پارت ۲
"رزی به رنگ خون "
صبحانه خوردیم بعد بهش گفتم
رزی بریم بیرون خیلی وقته که از خونه
بیرون نزدی ؟
_ باشه بریم من هم حوصله ام سر رفته
خیلی خوشحال از سر جام بلند شودم و رفتم
لباس به پوشم ( عکس می زارم ☺)
چهیونگ هم لباسش رو پوشید وقتی اومد
بیرون نگاهی بهش انداختم خیلی خوشکل شده بود
من : چه کردی دختر خیلی خوب شدی
_ نه به اندازه ی تو جنی حالا بریم
من : آره آره
از در رفتیم بیرون بهش گفتم بریم لباس بگیریم
اون هم قبول کرد داشتیم لباس انتخاب می کردیم که
یهو یکی خورد به رزی برگشتیم دیدیم پر سیتی سنتر
شده خبر نگار یکدفعه دیدم ی پسری
با کلی لباس شیک با اخم وایساده جلوی رزی
رزی : ببخشید لطفا مواظب باشید
_ من مواظب باشم ها توی دختر بی دست و پا
وایسادی جلوی من هیچ می دونی من کیم هااااااااااااا
رزی : اولا درست صحبت کن بعدش هم از حرف از حرف
زدنت با یک خانم معلومه چه آدم عوضی هستی
صبحانه خوردیم بعد بهش گفتم
رزی بریم بیرون خیلی وقته که از خونه
بیرون نزدی ؟
_ باشه بریم من هم حوصله ام سر رفته
خیلی خوشحال از سر جام بلند شودم و رفتم
لباس به پوشم ( عکس می زارم ☺)
چهیونگ هم لباسش رو پوشید وقتی اومد
بیرون نگاهی بهش انداختم خیلی خوشکل شده بود
من : چه کردی دختر خیلی خوب شدی
_ نه به اندازه ی تو جنی حالا بریم
من : آره آره
از در رفتیم بیرون بهش گفتم بریم لباس بگیریم
اون هم قبول کرد داشتیم لباس انتخاب می کردیم که
یهو یکی خورد به رزی برگشتیم دیدیم پر سیتی سنتر
شده خبر نگار یکدفعه دیدم ی پسری
با کلی لباس شیک با اخم وایساده جلوی رزی
رزی : ببخشید لطفا مواظب باشید
_ من مواظب باشم ها توی دختر بی دست و پا
وایسادی جلوی من هیچ می دونی من کیم هااااااااااااا
رزی : اولا درست صحبت کن بعدش هم از حرف از حرف
زدنت با یک خانم معلومه چه آدم عوضی هستی
۸.۵k
۲۶ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.