اسم رمان : مامی من باش
اسم رمان
مامی من باش
Part. 2
بعد حوله تن پوشم رو با لباس مهمونی عوض کردم بعد به صمت میز ارایش رفتم برای اینکه کرم پودر به موهام نخوره اول موهام رو درست کردم بعد ارایش کردم و اکسسوری هام رو داشتم روی بدنم درست میکردم که در به صدا در اومد -بیا تو هیوجین :خانوم خانوادتون تشریف اوردن _اوکی بگو ده دیقه دیه میام هیوجین :چشم خانوم با اجازه هیو جین رفت بیرون منم اکسسوری هام رو برای بار اخر چک کردن کفش هام رو پوشیدم خودم رو توی اینه قدی یه چک کردم و رفتم بیرون از پله ها با غرور پایین اومدم با خانوادم سلام احوال پرسی کردم یک ساعتی باهم حرف زدین بعد هم سهوک بهونه گرفته منم به هیوجین گفتم ببرتش بیرون مامان :خوب مگه ما قرار نیس بریم بیرون سهوک رو هم با خودمون میبریم خوب اونجوری خیال منم راحته بالگبا :نه بزار ببرتش وگرنه شمارو اذیت میکنه. اگرم نگران شدی بهش زنگ بزن از نگرانی در یار _مامان بابا راس میگ بزار ره دیه مامان :باش خدا به همراهت هیوجین با سهون رفتن بیرون ماهم نین یگساعت دیه ای حرف زدیم بعد رفتیم بیرون یک ساعتی از اینکه اومده بودیم
مامی من باش
Part. 2
بعد حوله تن پوشم رو با لباس مهمونی عوض کردم بعد به صمت میز ارایش رفتم برای اینکه کرم پودر به موهام نخوره اول موهام رو درست کردم بعد ارایش کردم و اکسسوری هام رو داشتم روی بدنم درست میکردم که در به صدا در اومد -بیا تو هیوجین :خانوم خانوادتون تشریف اوردن _اوکی بگو ده دیقه دیه میام هیوجین :چشم خانوم با اجازه هیو جین رفت بیرون منم اکسسوری هام رو برای بار اخر چک کردن کفش هام رو پوشیدم خودم رو توی اینه قدی یه چک کردم و رفتم بیرون از پله ها با غرور پایین اومدم با خانوادم سلام احوال پرسی کردم یک ساعتی باهم حرف زدین بعد هم سهوک بهونه گرفته منم به هیوجین گفتم ببرتش بیرون مامان :خوب مگه ما قرار نیس بریم بیرون سهوک رو هم با خودمون میبریم خوب اونجوری خیال منم راحته بالگبا :نه بزار ببرتش وگرنه شمارو اذیت میکنه. اگرم نگران شدی بهش زنگ بزن از نگرانی در یار _مامان بابا راس میگ بزار ره دیه مامان :باش خدا به همراهت هیوجین با سهون رفتن بیرون ماهم نین یگساعت دیه ای حرف زدیم بعد رفتیم بیرون یک ساعتی از اینکه اومده بودیم
۴.۱k
۱۰ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.