(قسمت{11}پارت{2})
(قسمت{11}پارت{2})
_آره مهرداد دیدم امگای کوچولومون بلاخره الفاش رو پیدا کرده یادته وقتی بچه بود کسی اذیتش میکرد ما دوتا تا سه روز نمیتونستیم آرومش کنیم ولی ببین این آلفا توی چند ساعت آرومش کرد خیلی براشون خوشحالم
+آره منم خوشحالم حالا بیا بریم گناه دارن بزار بخوابن
_باشه باشه اول بزار یه عکس بگیرم از این دوتا بامزه میخوام چاپش کنم کادو بدم بهشون(چ مامان شیطونی😂)
+زشته خانوم بیا بریم
_نه باید بگیرم ببین چقد ناز خوابیدن..... صدای چیک اومد که فکر کنم صدای دروبین بود بعدشم صدای در بود که اومد آروم چشمام رو باز کردم کسی نبود ماهتیسا رو نگاه کردم پتو تا روی گردنش بود چشمای نازش رو بسته بود منم لپش رو بوسیدم ولی گردنم خیلی درد میکرد یه پنج دقیقه همون جوری موندم که ماهتیسا بلند شد خیلی بامزه روی شکمم نشسته بود داشت چشماش رو میمالوند توی اون لحظه خیلی بانمک شده بود لبخند زدم نگاهش کردم اونم آروم چشماش رو باز کرد
_آره مهرداد دیدم امگای کوچولومون بلاخره الفاش رو پیدا کرده یادته وقتی بچه بود کسی اذیتش میکرد ما دوتا تا سه روز نمیتونستیم آرومش کنیم ولی ببین این آلفا توی چند ساعت آرومش کرد خیلی براشون خوشحالم
+آره منم خوشحالم حالا بیا بریم گناه دارن بزار بخوابن
_باشه باشه اول بزار یه عکس بگیرم از این دوتا بامزه میخوام چاپش کنم کادو بدم بهشون(چ مامان شیطونی😂)
+زشته خانوم بیا بریم
_نه باید بگیرم ببین چقد ناز خوابیدن..... صدای چیک اومد که فکر کنم صدای دروبین بود بعدشم صدای در بود که اومد آروم چشمام رو باز کردم کسی نبود ماهتیسا رو نگاه کردم پتو تا روی گردنش بود چشمای نازش رو بسته بود منم لپش رو بوسیدم ولی گردنم خیلی درد میکرد یه پنج دقیقه همون جوری موندم که ماهتیسا بلند شد خیلی بامزه روی شکمم نشسته بود داشت چشماش رو میمالوند توی اون لحظه خیلی بانمک شده بود لبخند زدم نگاهش کردم اونم آروم چشماش رو باز کرد
۱۶.۲k
۱۹ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.