❤[سلام دوستان عکسه شخصیت های اصلی رو داخله اسلاید دوم گذا
❤[سلام دوستان عکسه شخصیت های اصلی رو داخله اسلاید دوم گذاشتم] ❤
پارت _15_
_عههه ولم کن میگم
مظلوم بهش نگاه کردم و گفتم
+تروخدا تو بغلم بخواب منم اروم شم
دیگه دستو با نزد و اروم گرفت
بلند شدم و یه دستمو گذاشتم زیره زانو هاش و یه دستمم زیره سرش و بلندش کردم اروم گذاشتمش رو تشک وخودمم اروم رفتم روش موهاشو از رو صورتش کنار زدم و زول زدم بهش صدای قلبشو میشنیدم دستمو گذاشتم و رو کمرشو سرمو فرو کردم تو گردنش با اون یکی دستم دکمه اوله پیرهن مردونه ای که پوشیده بود رو باز کردم اروم گردنشو میبوسیدم هر وقت بهش نزدیک میشدم کنترلمو از دست میدادم
بوی تنش دیونم میکرد خدایا این دختر مگه چی داره که انقدر جذبش میشم
با فرو کردنه دستش و چنگ زدنه موهام حالمو عوض کرد اروم رفتم پایین تر دکمه هاشو باز کردم دونه دونه زیره پیراهن فقط یه سو... پوشیده بود سرمو فرو کردم بینه سی... اش نفس میکشیدم اروم با دستام تنشو لمس میکردم انگار تو ابرا بودم این دختره فسقلی منو با این هیکل جادو کرده بود مثله بچه ها سرو فرو کردم تو سی... اش و اروم چشمامو بستم و خوابم برد...
با حسه نوازش شدنه موهام از خواب بیدار شدم خدایا این لحظه اصلا تموم نشه
نگاهش کردم گفتم صبح بخیر با لبخند گفت
_ صبحه شماهم بخیر اقا سهیل جات خوبه مشکلی نداری؟
+نه خداذو شکر خیلی اروم و راحت خوابیدم محشررر بود
_پاشو ببینم بچه پروو الان یکی میاد میبینه داستان میشه
+نچ بوس بده
_اقا بسه دیگه حیا کن بلند شو ببینم
+بوس بده بلند میشم
_نمیدم
پریدم و لباشو بوسیدم هولم داد و از زیرم فرار کرد و گفت
_عههه میگم نمیدم پسره پررو همه چیو به زور میخواد
خندم گرفته بود با حرص دکمه هاشو بست و از اتاقم رفت بیرون دراز کشیدم و شروع کردم به خندیدن 😂یهو برگشت گفت
_کوفت نخند اومدی بیرون اون لباسارو بپوش
بعد دوباره رفت پوکیدم از خنده 🤣
بعده چند دقیقه بلند شدم وشروع کردم به پوشیدنه لباسا خدایا چقدر سخته اصلا چجوری اینو میپوشن؟
صدای پشته سرم گفت
_فقط پررو بازی بلدی هاااا بیا کمکت کنم بپوشی
وای خدا این دختره چه خوشگل شده تاحالا با این لباسا ندیده بودمش(لباس کوردی) محوش شده بودم و به سختی ازش چشم برداشتم و گفتم
+خب تاحالا نپوشیدم
_این شلوار کوردی رو بو بپوش و این پیراهنه سفید رو بعدش بیا
+باشه
رفتم پوشیدم اومدم کمکم کرد اون لباسه دوم رو روش پوشیدم پایینه لباسو فرو کرد تو شلوارم
بعد اومد نزدیکم و یه شال از دوره کمرم رد کرد و شروع کرد به بستنه شال دوره کمرم کارش که تموم شد رفتم جلو اینه
_واووو تف تو ری بدخواهام ببین چه خوشتیپ شدمممم من
پارت _15_
_عههه ولم کن میگم
مظلوم بهش نگاه کردم و گفتم
+تروخدا تو بغلم بخواب منم اروم شم
دیگه دستو با نزد و اروم گرفت
بلند شدم و یه دستمو گذاشتم زیره زانو هاش و یه دستمم زیره سرش و بلندش کردم اروم گذاشتمش رو تشک وخودمم اروم رفتم روش موهاشو از رو صورتش کنار زدم و زول زدم بهش صدای قلبشو میشنیدم دستمو گذاشتم و رو کمرشو سرمو فرو کردم تو گردنش با اون یکی دستم دکمه اوله پیرهن مردونه ای که پوشیده بود رو باز کردم اروم گردنشو میبوسیدم هر وقت بهش نزدیک میشدم کنترلمو از دست میدادم
بوی تنش دیونم میکرد خدایا این دختر مگه چی داره که انقدر جذبش میشم
با فرو کردنه دستش و چنگ زدنه موهام حالمو عوض کرد اروم رفتم پایین تر دکمه هاشو باز کردم دونه دونه زیره پیراهن فقط یه سو... پوشیده بود سرمو فرو کردم بینه سی... اش نفس میکشیدم اروم با دستام تنشو لمس میکردم انگار تو ابرا بودم این دختره فسقلی منو با این هیکل جادو کرده بود مثله بچه ها سرو فرو کردم تو سی... اش و اروم چشمامو بستم و خوابم برد...
با حسه نوازش شدنه موهام از خواب بیدار شدم خدایا این لحظه اصلا تموم نشه
نگاهش کردم گفتم صبح بخیر با لبخند گفت
_ صبحه شماهم بخیر اقا سهیل جات خوبه مشکلی نداری؟
+نه خداذو شکر خیلی اروم و راحت خوابیدم محشررر بود
_پاشو ببینم بچه پروو الان یکی میاد میبینه داستان میشه
+نچ بوس بده
_اقا بسه دیگه حیا کن بلند شو ببینم
+بوس بده بلند میشم
_نمیدم
پریدم و لباشو بوسیدم هولم داد و از زیرم فرار کرد و گفت
_عههه میگم نمیدم پسره پررو همه چیو به زور میخواد
خندم گرفته بود با حرص دکمه هاشو بست و از اتاقم رفت بیرون دراز کشیدم و شروع کردم به خندیدن 😂یهو برگشت گفت
_کوفت نخند اومدی بیرون اون لباسارو بپوش
بعد دوباره رفت پوکیدم از خنده 🤣
بعده چند دقیقه بلند شدم وشروع کردم به پوشیدنه لباسا خدایا چقدر سخته اصلا چجوری اینو میپوشن؟
صدای پشته سرم گفت
_فقط پررو بازی بلدی هاااا بیا کمکت کنم بپوشی
وای خدا این دختره چه خوشگل شده تاحالا با این لباسا ندیده بودمش(لباس کوردی) محوش شده بودم و به سختی ازش چشم برداشتم و گفتم
+خب تاحالا نپوشیدم
_این شلوار کوردی رو بو بپوش و این پیراهنه سفید رو بعدش بیا
+باشه
رفتم پوشیدم اومدم کمکم کرد اون لباسه دوم رو روش پوشیدم پایینه لباسو فرو کرد تو شلوارم
بعد اومد نزدیکم و یه شال از دوره کمرم رد کرد و شروع کرد به بستنه شال دوره کمرم کارش که تموم شد رفتم جلو اینه
_واووو تف تو ری بدخواهام ببین چه خوشتیپ شدمممم من
۵.۴k
۱۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.