۲۰
۲۰
سرمایه
ای که نام تو شهیدالشهداست
تو حسینی و مرامت زیباست
به همه گفته ام و میگویم
صاحب بی کفن من آقاست
هر که در پای غمت می گرید
سر و کارش به خدا با زهراست
تا کنم خرج و شوم خرج، تو را
نزد حق دست دعایم به سماست
همه حاجتم از حق این است
که نبینم دلم از روضه جداست
اشک، سرمایه هر سینه زن است
اینکه من گریه کنم کار خداست
جنت بی تو جهنم باشد
با تو بودن همه عزت ماست
گر اجازه برسد از زهرا
یا حسین ذکر لبم روز جزاست
گرچه محبوب ترین آرزویم
آمدن تا حرم کرب و بلاست
چه بیایم چه نیایم حرمت
همه زندگی ام وقف شماست
می رود ماه محرم اما
همه شب در دل من روضه به پاست
به رباب و علی اصغر سوگند
تا ابد بر تو بمانم پایبند
جواد حیدری
۲۱
درک محرم
تمام حاجت ما را خدا به ما داده
که از صفای حسینش به ما صفا داده
تمام آرزویم دیدن محرم بود
که فیض درک عزا را به ما خدا داده
بهار اشک رسید و خدا به دیده ی ما
ز چشم حضرت زهرا کمی بُکا داده
به قیمت همه عالم نمی دهم هرگز
دل شکسته خود را که حق عطا داده
برای درک محرم به خود رجوعی کن
که اصل طینت ما را ز کربلا داده
از آن که هستی خود را تمام، داده از حسین
خدا خدایی خود را به خون بها داده
هر آنکه خدمت دائم در این حرم دارد
گرفته آنچه خدایش به انبیا داده
جواد حیدری
۲۲
رضایت نامه
بیا تا قدر نعمت را بدانیم
اگر عمری بود روضه بخوانیم
زمانی که میان هیئت هستیم
نه که روی زمین در آسمانیم
قسم بر زینب و اشک روانش
که ما هم با حسینش جاودانیم
رضایت نامه از زهرا بگیریم
اگر که پای این پرچم بمانیم
چو بیت الله باشد خیمه هایش
که ما از رحمت حق در امانیم
کسانی که پیمبر وصفشان گفت
"عزاداران زینب"، ما همانیم
چو او را در میان غصه کشتند
پریشان و حزین، آتش به جانیم
دعا کن اشک را از ما نگیرد
محبت را ز ما زهرا نگیرد
جواد حیدری
۲۳
اشک مادر
دلم خواهد سفر آغاز سازم
دلم را لایق پرواز سازم
اگرچه فطرسی بشکسته بالم
پر و بال دلم را باز سازم
گره خورده به کار من که کور است
چه باید کرد آن را باز سازم
برای ساعت حاجت گرفتن
سرم را فرش یار ناز سازم
من امشب سِرّ خود را فاش گویم
هویدا راز یک اعجاز سازم
اگرچه بدترین عبد خدایم
ولی محبوب شاه کربلایم
حسین است اینکه عالم بی قرارش
دل پر مهر خاتم بی قرارش
ز بسکه مادرش، در اشک غرق است
شده قلب علی هم بی قرارش
از آن روزی که آمد در مدینه
شده ماه محرم بی قرارش
نگاه مصطفی بر حنجرش گفت
که گشته زخم و مرهم بی قرارش
قرار و بی قراری در خدا نیست
ولی شد ربّ عالم بی قرارش
تمام هستی اش را بر خدا داد
خدا هم تا ابد بر او و بقا داد
جواد حیدری
۲۴
مجلس عزا
یارب دل ما ز عشق مهجور مکن
چشمان مرا تهی تو از نور مکن
تا عمر برای ما رقم خواهی زد
ما را ز مجالس حسین دورمکن
جواد حیدری
سرمایه
ای که نام تو شهیدالشهداست
تو حسینی و مرامت زیباست
به همه گفته ام و میگویم
صاحب بی کفن من آقاست
هر که در پای غمت می گرید
سر و کارش به خدا با زهراست
تا کنم خرج و شوم خرج، تو را
نزد حق دست دعایم به سماست
همه حاجتم از حق این است
که نبینم دلم از روضه جداست
اشک، سرمایه هر سینه زن است
اینکه من گریه کنم کار خداست
جنت بی تو جهنم باشد
با تو بودن همه عزت ماست
گر اجازه برسد از زهرا
یا حسین ذکر لبم روز جزاست
گرچه محبوب ترین آرزویم
آمدن تا حرم کرب و بلاست
چه بیایم چه نیایم حرمت
همه زندگی ام وقف شماست
می رود ماه محرم اما
همه شب در دل من روضه به پاست
به رباب و علی اصغر سوگند
تا ابد بر تو بمانم پایبند
جواد حیدری
۲۱
درک محرم
تمام حاجت ما را خدا به ما داده
که از صفای حسینش به ما صفا داده
تمام آرزویم دیدن محرم بود
که فیض درک عزا را به ما خدا داده
بهار اشک رسید و خدا به دیده ی ما
ز چشم حضرت زهرا کمی بُکا داده
به قیمت همه عالم نمی دهم هرگز
دل شکسته خود را که حق عطا داده
برای درک محرم به خود رجوعی کن
که اصل طینت ما را ز کربلا داده
از آن که هستی خود را تمام، داده از حسین
خدا خدایی خود را به خون بها داده
هر آنکه خدمت دائم در این حرم دارد
گرفته آنچه خدایش به انبیا داده
جواد حیدری
۲۲
رضایت نامه
بیا تا قدر نعمت را بدانیم
اگر عمری بود روضه بخوانیم
زمانی که میان هیئت هستیم
نه که روی زمین در آسمانیم
قسم بر زینب و اشک روانش
که ما هم با حسینش جاودانیم
رضایت نامه از زهرا بگیریم
اگر که پای این پرچم بمانیم
چو بیت الله باشد خیمه هایش
که ما از رحمت حق در امانیم
کسانی که پیمبر وصفشان گفت
"عزاداران زینب"، ما همانیم
چو او را در میان غصه کشتند
پریشان و حزین، آتش به جانیم
دعا کن اشک را از ما نگیرد
محبت را ز ما زهرا نگیرد
جواد حیدری
۲۳
اشک مادر
دلم خواهد سفر آغاز سازم
دلم را لایق پرواز سازم
اگرچه فطرسی بشکسته بالم
پر و بال دلم را باز سازم
گره خورده به کار من که کور است
چه باید کرد آن را باز سازم
برای ساعت حاجت گرفتن
سرم را فرش یار ناز سازم
من امشب سِرّ خود را فاش گویم
هویدا راز یک اعجاز سازم
اگرچه بدترین عبد خدایم
ولی محبوب شاه کربلایم
حسین است اینکه عالم بی قرارش
دل پر مهر خاتم بی قرارش
ز بسکه مادرش، در اشک غرق است
شده قلب علی هم بی قرارش
از آن روزی که آمد در مدینه
شده ماه محرم بی قرارش
نگاه مصطفی بر حنجرش گفت
که گشته زخم و مرهم بی قرارش
قرار و بی قراری در خدا نیست
ولی شد ربّ عالم بی قرارش
تمام هستی اش را بر خدا داد
خدا هم تا ابد بر او و بقا داد
جواد حیدری
۲۴
مجلس عزا
یارب دل ما ز عشق مهجور مکن
چشمان مرا تهی تو از نور مکن
تا عمر برای ما رقم خواهی زد
ما را ز مجالس حسین دورمکن
جواد حیدری
۶.۳k
۲۴ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.