من از چه چیز تو ای زندگی کنم
من از چه چیز تو ای زندگی کنم
پرهیزکه انعطاف تو ،یکسان نشسته
در هر چیزتفاهمی است
– میان ومن
و تو و گل سرخ رفاقتی است
– میان تو و من و پاییزبه
فصل فصل تو معتادم
ای مخدر من !به جوی
تشنه ی رگهای
من ، بریز بریز نه آب و خاک–که آتش
، که باد- می داندچه صادقانه تو با من
نشسته ای، من نیزاسیر سحر کلام تو
ام ، بگو: بنشین مطیع برق پیام توام ،
بگو : برخیزمرا به وسعت پروازت ای
پرنده ! مخوان که وا نمی شود این
قفل با کلید گریز!!!
پرهیزکه انعطاف تو ،یکسان نشسته
در هر چیزتفاهمی است
– میان ومن
و تو و گل سرخ رفاقتی است
– میان تو و من و پاییزبه
فصل فصل تو معتادم
ای مخدر من !به جوی
تشنه ی رگهای
من ، بریز بریز نه آب و خاک–که آتش
، که باد- می داندچه صادقانه تو با من
نشسته ای، من نیزاسیر سحر کلام تو
ام ، بگو: بنشین مطیع برق پیام توام ،
بگو : برخیزمرا به وسعت پروازت ای
پرنده ! مخوان که وا نمی شود این
قفل با کلید گریز!!!
۱.۱k
۳۰ آذر ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.