من و تو
من و تو
یک شب بلند...
من انار ها را دانه می کنم...
میریزم در کاسه ی فیروزه ای رنگ
منتظر مینشینم لب حوض
تا بیایی از راه
ویلدایمان را کنار هم...باهم...تاصبح
حافظ میخوانیم
امسال تو باید برایم تفال بزنی...
باید جوری برایم تفال بزنی ک حافظ
عاشقانه ترین غزلش را تقدیمم کند
اخر...اخر نیت من راز ِ دل ِ تو بود...
یلدا یعنی بلندترین شب سال...
شبی ک تنها یک دقیقه از شب
قبلش بیشتر عمر میکند...
و من این یک دقیقه را جشن میگیرم
و به پاسش تا صبح بیدار می مانم
یک دقیقه ک هیچ...
یک ثانیه هم بیشتر کنارت بودن جشن گرفتن دارد
من قدر ثانیه های بودنت را خوب می دانم
من بغض دلگیر نبودنت را خوب میشناسم
من خوب میدانم ارامش این شبها
را مدیون بودن توام
پس یک دقیقه بیشتر بودنت را
کنار ِ حضور سبز خودت جشن میگیرم
تفال بزن برایم...
یک شب بلند...
من انار ها را دانه می کنم...
میریزم در کاسه ی فیروزه ای رنگ
منتظر مینشینم لب حوض
تا بیایی از راه
ویلدایمان را کنار هم...باهم...تاصبح
حافظ میخوانیم
امسال تو باید برایم تفال بزنی...
باید جوری برایم تفال بزنی ک حافظ
عاشقانه ترین غزلش را تقدیمم کند
اخر...اخر نیت من راز ِ دل ِ تو بود...
یلدا یعنی بلندترین شب سال...
شبی ک تنها یک دقیقه از شب
قبلش بیشتر عمر میکند...
و من این یک دقیقه را جشن میگیرم
و به پاسش تا صبح بیدار می مانم
یک دقیقه ک هیچ...
یک ثانیه هم بیشتر کنارت بودن جشن گرفتن دارد
من قدر ثانیه های بودنت را خوب می دانم
من بغض دلگیر نبودنت را خوب میشناسم
من خوب میدانم ارامش این شبها
را مدیون بودن توام
پس یک دقیقه بیشتر بودنت را
کنار ِ حضور سبز خودت جشن میگیرم
تفال بزن برایم...
۲.۵k
۳۰ آذر ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.