وقتی به زور ازدواج می کنی پارت ۵۹
ا.ت:هوسوک میشه بیای باهم بریم یه جایی
هوسوک:نه عزیزم متاسفم می دونم دلت می خواد بریم ولی باید برم یه جایی
ا.ت:اصلا دیگه دوست ندارم
هوسوک ا.ت رو بغل کرد ودستش رو گذاشت روی شکم برآمده ا.ت
هوسوک:پس دیگه دوسم نداری ها
درسته خب اشکال نداره برای این حرفت که تنبیهت کردم دیگه نمیگی
ا.ت:خیلی بدی
هوسوک خنده ای کرد:این هفته باید بریم تائین جنسیت بچه
ولی شما هم باید تنبیهت رو قبول کنی
ا.ت:تو دیگه کی هستی
هوسوک:من باید برم امشب هم به حساب خانم کوچلوم میرسم
ا.ت:آره آره برو برو همونجا بمون
پیش همون دخترا
هوسوک با چشمای گرد شده برگشت سمت ا.ت
هوسوک:دختر ؟دختر کجا بود
ا.ت:اون روز معاونت جناب نامجون اینجا بودن
هوسوک:که چی
ا.ت:ازش پرسیدم همکار دختر هم داری گفت آره نصف باند دختر هستن
هوسوک:اوووو پس رگ حسودیت بالا زده
هوسوک ا.ت رو براید استایل بغل کرد و رفت روی تخت درازش داد
و ل...بش رو شکار کرد
هوسوک: من فقط یکی رو توی دنیا می بینم اونم این خانمخوشکل
ا.ت:باشه برو
ا.ت :💋💋
ا.ت:عاشقتم
هوسوک :من بیشتر
خب من برم عزیز دلم
ا.ت:برو تا منم بخوابم
هوسوک :خدافظ
و رفت
هوسوک:نه عزیزم متاسفم می دونم دلت می خواد بریم ولی باید برم یه جایی
ا.ت:اصلا دیگه دوست ندارم
هوسوک ا.ت رو بغل کرد ودستش رو گذاشت روی شکم برآمده ا.ت
هوسوک:پس دیگه دوسم نداری ها
درسته خب اشکال نداره برای این حرفت که تنبیهت کردم دیگه نمیگی
ا.ت:خیلی بدی
هوسوک خنده ای کرد:این هفته باید بریم تائین جنسیت بچه
ولی شما هم باید تنبیهت رو قبول کنی
ا.ت:تو دیگه کی هستی
هوسوک:من باید برم امشب هم به حساب خانم کوچلوم میرسم
ا.ت:آره آره برو برو همونجا بمون
پیش همون دخترا
هوسوک با چشمای گرد شده برگشت سمت ا.ت
هوسوک:دختر ؟دختر کجا بود
ا.ت:اون روز معاونت جناب نامجون اینجا بودن
هوسوک:که چی
ا.ت:ازش پرسیدم همکار دختر هم داری گفت آره نصف باند دختر هستن
هوسوک:اوووو پس رگ حسودیت بالا زده
هوسوک ا.ت رو براید استایل بغل کرد و رفت روی تخت درازش داد
و ل...بش رو شکار کرد
هوسوک: من فقط یکی رو توی دنیا می بینم اونم این خانمخوشکل
ا.ت:باشه برو
ا.ت :💋💋
ا.ت:عاشقتم
هوسوک :من بیشتر
خب من برم عزیز دلم
ا.ت:برو تا منم بخوابم
هوسوک :خدافظ
و رفت
۵۱.۱k
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.