نامه ی شماره ی. ۲۱. 🎭
هم سلولی سلام
ببخش غروب جمعه است در این سلول دلم گرفته، میدانم برایت خنده دار است چون اینجا در این چک چک آب همه روز برای من و تو چون غروب جمعه دلگیر است، الان دقیقا نمی دانم درباره ی چه چیزی میخواهم بنویسم؟!
اما خوب میدانم از تو نوشتن کار راحتی نیست!
مهمترین رکن یک نامه، داشتن مخاطب است، چیزی که این پاراگراف از زندگی من ندارد!
من اینجا به کسی سلام میکنم که نیست و جویای حال کسی هستم که نیست!
من اینجا بهانه ی دلتنگی کسی را میگیرم که نیست و برای آغوشی بغض میکنم که نیست!
پنجره ی سلول من هر صبح به بهانه ی نفس تازه کردن کسی باز میشود که نیست و در رویاهایم نسکافه برای کسی می ریزم که نیست!
من در این سلول سیاه و کثیف لباسی میپوشم، که پسندِ کسی که باید باشد ولی نیست و در رویاهایم ادکلنی تلخ میزنم ولی...
بماند...
عصر ها من برای کسی نامه مینویسم که نیست، و شبها قبل از خواب کسی باید باشد تا موهای مرا شانه زند که نیست و در دل سیاه این شبها در این جای مخوف و دل به هم زن این همه نیست را با هم در یک خیال زیبا خواب میکنم. :)
.
.
دلتنگم شدی به دیوار بکوب
من این سوی دیوار منتظرت خواهم بود.
.
.
.
#هم_سلولی
.
.
📚☕✨
ببخش غروب جمعه است در این سلول دلم گرفته، میدانم برایت خنده دار است چون اینجا در این چک چک آب همه روز برای من و تو چون غروب جمعه دلگیر است، الان دقیقا نمی دانم درباره ی چه چیزی میخواهم بنویسم؟!
اما خوب میدانم از تو نوشتن کار راحتی نیست!
مهمترین رکن یک نامه، داشتن مخاطب است، چیزی که این پاراگراف از زندگی من ندارد!
من اینجا به کسی سلام میکنم که نیست و جویای حال کسی هستم که نیست!
من اینجا بهانه ی دلتنگی کسی را میگیرم که نیست و برای آغوشی بغض میکنم که نیست!
پنجره ی سلول من هر صبح به بهانه ی نفس تازه کردن کسی باز میشود که نیست و در رویاهایم نسکافه برای کسی می ریزم که نیست!
من در این سلول سیاه و کثیف لباسی میپوشم، که پسندِ کسی که باید باشد ولی نیست و در رویاهایم ادکلنی تلخ میزنم ولی...
بماند...
عصر ها من برای کسی نامه مینویسم که نیست، و شبها قبل از خواب کسی باید باشد تا موهای مرا شانه زند که نیست و در دل سیاه این شبها در این جای مخوف و دل به هم زن این همه نیست را با هم در یک خیال زیبا خواب میکنم. :)
.
.
دلتنگم شدی به دیوار بکوب
من این سوی دیوار منتظرت خواهم بود.
.
.
.
#هم_سلولی
.
.
📚☕✨
۲۰.۹k
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۱