85
#85
عشق ووفش💜♾️💙
نیکا: تو که خاهر نداشتی پس از مجا بلد بودی
ارسلان: چرا خاهر داشتم
نیکا: منظورت چیه تو که تک بودی
ارسلان: تک هستم ولی این خاهرمه
نیکا: درست بگو خب عهه
ارسلان: بیا تموم شد
نیکا: مرصی حالا بگو
ارسلان: خب قبل اینکه مامان و بابام برن ترکیه من توی یه خونه به دنیا اومدم و وقتی 5 سالم بود همسایه کناریمون که خیلی باهم خوب بودیم دختر دار شدن و اسمش ارزو بود من هنش با اون بودم خودم بزرگش کردم بعد که تقریبا 6 سالش بود موهاش لخت و بلند بود بغد ار مامانم یاد کرفتم خودم براش میبافتم
نیکا: ببین منو تو غلط کردی موهاشو بستی
ارسلان: 😂😂میای بریم پیشش چن ساله ندیدمش
نیکا: فقط رفتیم اونحا بغلش نمیکنی قربون صدقش نمیری پذو هم نمبشییی
ارسلان: چش😂
نیکا: نخند
ارسلان: بش😂
نیکا: هوففف اصن برو تا اماده شم
ارسلان: باش😂
رفتم لباسامو پوشبدم و تو حیاط منتظر نیکا بودم که اومد
تیکا: بریم
سوار شدیم و ارسلان جلوی یه خونه نگه داشت پیاده شدیم و ارسلان ایفونو زد
ارزو: بله
ارسلان: ارزو منم ارسلان داداشیت
ارزو: ا ا ارسلاااااننننننن بدو بیا بالا
ارسلان: ن باید برم بیا دم در
ارزو: اومدمممممم
سریع با تاپ و شلوارم رفدم پایین و تا درو باز کردم و دیدمش پذیدم بغلش
نیکا: پختره با تاپ و شلوار اومد جلو ارسلان و بعلش کرد با عصبانیت به ارسلان نکاه میکردم
ارسلان: یه تکاه یه نیکا کردم خیلی عصبانی بود نمیدونیم چیکا کنم ثاس همین از خودم جداش کردم که لپمو بوس کرد
نیکا: داشتم منفجر میشدم میخاسم دختره رو با ارسلان جر بدم
ارزو:
بدون کام چون نبودم براتون دو پارت میزارم🙂💜
عشق ووفش💜♾️💙
نیکا: تو که خاهر نداشتی پس از مجا بلد بودی
ارسلان: چرا خاهر داشتم
نیکا: منظورت چیه تو که تک بودی
ارسلان: تک هستم ولی این خاهرمه
نیکا: درست بگو خب عهه
ارسلان: بیا تموم شد
نیکا: مرصی حالا بگو
ارسلان: خب قبل اینکه مامان و بابام برن ترکیه من توی یه خونه به دنیا اومدم و وقتی 5 سالم بود همسایه کناریمون که خیلی باهم خوب بودیم دختر دار شدن و اسمش ارزو بود من هنش با اون بودم خودم بزرگش کردم بعد که تقریبا 6 سالش بود موهاش لخت و بلند بود بغد ار مامانم یاد کرفتم خودم براش میبافتم
نیکا: ببین منو تو غلط کردی موهاشو بستی
ارسلان: 😂😂میای بریم پیشش چن ساله ندیدمش
نیکا: فقط رفتیم اونحا بغلش نمیکنی قربون صدقش نمیری پذو هم نمبشییی
ارسلان: چش😂
نیکا: نخند
ارسلان: بش😂
نیکا: هوففف اصن برو تا اماده شم
ارسلان: باش😂
رفتم لباسامو پوشبدم و تو حیاط منتظر نیکا بودم که اومد
تیکا: بریم
سوار شدیم و ارسلان جلوی یه خونه نگه داشت پیاده شدیم و ارسلان ایفونو زد
ارزو: بله
ارسلان: ارزو منم ارسلان داداشیت
ارزو: ا ا ارسلاااااننننننن بدو بیا بالا
ارسلان: ن باید برم بیا دم در
ارزو: اومدمممممم
سریع با تاپ و شلوارم رفدم پایین و تا درو باز کردم و دیدمش پذیدم بغلش
نیکا: پختره با تاپ و شلوار اومد جلو ارسلان و بعلش کرد با عصبانیت به ارسلان نکاه میکردم
ارسلان: یه تکاه یه نیکا کردم خیلی عصبانی بود نمیدونیم چیکا کنم ثاس همین از خودم جداش کردم که لپمو بوس کرد
نیکا: داشتم منفجر میشدم میخاسم دختره رو با ارسلان جر بدم
ارزو:
بدون کام چون نبودم براتون دو پارت میزارم🙂💜
۲۵.۵k
۳۰ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.