پارت۲ 🌚(عمق جنگل) ژانر:درام"ترسناک"فانتزی
من به چشم های درخشانش نگاه کردم چشماش مثل دریا آبی بود
دوباره پرسید حالت خوبه؟ گفتم اوه اره من خوبم
اون گفت: او راستی اسم من لوکاست
اوه اسمت قشنگه اسم منم لوناست
قشنگه
نظرت راجب ناهار فردا چیه
من گفتم: اوممممم اوکیه بنظرم جالبه
باشه پس فردا میبینمت
بای
بای
امیلیا اومد سمتم گفت عمرا اگه بزارم فردا ناهار با لوکا باشی
من گفتم:اوکی ببینیم چیکار میکنی (به حالت مسخره کردن گفتم)
چشم خوره رفت و اینجا رو ترک کرد
زنگ هنر شد و خانوم کاتسومی منو امیلیا رو همگروه کرد
وقتی داشتم نقاشیه یه کاراکتر گیم رو میکشیدم با دستش نقاشیه پخش کردو خرابش کرد
من خیلی ناراحت شدم ولی بهش اهمیت ندادم و رفتم پیش لوکا نشستم....
دوباره پرسید حالت خوبه؟ گفتم اوه اره من خوبم
اون گفت: او راستی اسم من لوکاست
اوه اسمت قشنگه اسم منم لوناست
قشنگه
نظرت راجب ناهار فردا چیه
من گفتم: اوممممم اوکیه بنظرم جالبه
باشه پس فردا میبینمت
بای
بای
امیلیا اومد سمتم گفت عمرا اگه بزارم فردا ناهار با لوکا باشی
من گفتم:اوکی ببینیم چیکار میکنی (به حالت مسخره کردن گفتم)
چشم خوره رفت و اینجا رو ترک کرد
زنگ هنر شد و خانوم کاتسومی منو امیلیا رو همگروه کرد
وقتی داشتم نقاشیه یه کاراکتر گیم رو میکشیدم با دستش نقاشیه پخش کردو خرابش کرد
من خیلی ناراحت شدم ولی بهش اهمیت ندادم و رفتم پیش لوکا نشستم....
۸.۹k
۰۹ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.