پارت ۳🌚(عمق جنگل) ژانر:درام "ترسناک "فانتزی
لوکا: چی شده
من: همش تقصیر امیلیاست من بهترین نقاشی رو کشیدم اگه خرابش نمیکرد الان توی مسابقات بودم
لوکا:وللش بیا بریم یچی بخوریم
من:باشه
لوکا:خب برام بگو شما دوتا چرا مثل دوتا خروس جنگی دعوا میکنید؟
من:منو امیلیا از بچگی باهم مشکل داشتیم چون خیلی مغرور بود
لوکا:یعنی میخواین تا آخر عمر باهم مشکل داشته باشین؟مگه نمیگفتی صلح کردن رو دوست داری؟
من: آره دوست دارم ولی!نمیدونم....
لوکا:پس دلیلی براش نداری؟
من:یه جورایی بعضی وقتا دلم میخواد صلح کنیم ولی نمیتونم
لوکا:خب فکر کنم میتونم کمکت کنم
من:منظورت چیه
لوکا:یه لحضه همینجا بمون
من:باشه
چند دقیقه بعد
لوکا:من اومدم
من:کجا رفته بودی
لوکا:رفتم با امیلیا هم حرف زدم
من:یعنی
من: همش تقصیر امیلیاست من بهترین نقاشی رو کشیدم اگه خرابش نمیکرد الان توی مسابقات بودم
لوکا:وللش بیا بریم یچی بخوریم
من:باشه
لوکا:خب برام بگو شما دوتا چرا مثل دوتا خروس جنگی دعوا میکنید؟
من:منو امیلیا از بچگی باهم مشکل داشتیم چون خیلی مغرور بود
لوکا:یعنی میخواین تا آخر عمر باهم مشکل داشته باشین؟مگه نمیگفتی صلح کردن رو دوست داری؟
من: آره دوست دارم ولی!نمیدونم....
لوکا:پس دلیلی براش نداری؟
من:یه جورایی بعضی وقتا دلم میخواد صلح کنیم ولی نمیتونم
لوکا:خب فکر کنم میتونم کمکت کنم
من:منظورت چیه
لوکا:یه لحضه همینجا بمون
من:باشه
چند دقیقه بعد
لوکا:من اومدم
من:کجا رفته بودی
لوکا:رفتم با امیلیا هم حرف زدم
من:یعنی
۹.۱k
۰۹ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.