(عشق سرد )پارت 21
که یه دفعه قفل باز شد و .........
باید بهم فول بدین اگه الان دارین از ترس سکته میکنین توی کامنتا بگین 🤭😁❤️
ولی....
خوشبختانه تهیونگ دستشوگرفت و نذاشت بیافته
ا.ت:
افتادم روی زمین و زدم زیر گریع
مثل بچه هایی که مامانشون نجات پیدا کرده گریه میکردم
که جونگکوک اومد سمتم نشست پیشم و گفت:
ا.ت؟
حالت خوبه؟؟
پریدم بغلش مشت میزدم به پشتش و با گریه میگفتم:
بیشعور...هق.....چرا هواست به خودت نیست ....هق....اگه افتاده بودی؟......من....هق....چیکار میکردم ....هااااااا؟؟!!!
جونگکوک:
ببخشید آروم باش.....(خنده)
ا.ت:
چرا میخندی بیشعول (کیوت🥺)
جونگکوک:
دلم برای کیوت بودنت تنگ شده بود (با بغض)
ا.ت:
لبخند کیچتی زدم و گفتم:
منم دلم برای لبات تنگ شده بود
که همون موقع لباشو گذاشت رو لبام و ....(سانسور🤭)
و صدای خنده تهیونگ رو شنیدم
اون اون داشت
لایو میگرفت و میخندید
گوشی رو گرفت جلوی صورتم که فقط ریاکشن جیسو ،جنی،رزی و لیسا خیلی باحال بود از خجالت آب شدم
جنی:
اوخی الهی چه صحنه احساسی 🥺🌈
جیسو:
اوه مای گاد ا.ت بذا از راه برسه بعد 🤭🤭
رزی:
وای گریم گرفت چنگده احساسی🥺
لیسا:
ا.ت؟ای دروغ گو گفته بودی دیگه نگاهم بهش نمیکنی😁
ا.ت:با نگاه جونگکوک گرخیدم که گفت:
امروز بهت نشون میدم میبینیم یا نه 😈
ا.ت:هی هی هی (خنده ضایع😅)
که ......
یاع یاع یاع خماری بمونید 😂😈
شرط پارت بعد :
لایک:۲۲
کامنت:۷
دوستون دارم بای 🥺
باید بهم فول بدین اگه الان دارین از ترس سکته میکنین توی کامنتا بگین 🤭😁❤️
ولی....
خوشبختانه تهیونگ دستشوگرفت و نذاشت بیافته
ا.ت:
افتادم روی زمین و زدم زیر گریع
مثل بچه هایی که مامانشون نجات پیدا کرده گریه میکردم
که جونگکوک اومد سمتم نشست پیشم و گفت:
ا.ت؟
حالت خوبه؟؟
پریدم بغلش مشت میزدم به پشتش و با گریه میگفتم:
بیشعور...هق.....چرا هواست به خودت نیست ....هق....اگه افتاده بودی؟......من....هق....چیکار میکردم ....هااااااا؟؟!!!
جونگکوک:
ببخشید آروم باش.....(خنده)
ا.ت:
چرا میخندی بیشعول (کیوت🥺)
جونگکوک:
دلم برای کیوت بودنت تنگ شده بود (با بغض)
ا.ت:
لبخند کیچتی زدم و گفتم:
منم دلم برای لبات تنگ شده بود
که همون موقع لباشو گذاشت رو لبام و ....(سانسور🤭)
و صدای خنده تهیونگ رو شنیدم
اون اون داشت
لایو میگرفت و میخندید
گوشی رو گرفت جلوی صورتم که فقط ریاکشن جیسو ،جنی،رزی و لیسا خیلی باحال بود از خجالت آب شدم
جنی:
اوخی الهی چه صحنه احساسی 🥺🌈
جیسو:
اوه مای گاد ا.ت بذا از راه برسه بعد 🤭🤭
رزی:
وای گریم گرفت چنگده احساسی🥺
لیسا:
ا.ت؟ای دروغ گو گفته بودی دیگه نگاهم بهش نمیکنی😁
ا.ت:با نگاه جونگکوک گرخیدم که گفت:
امروز بهت نشون میدم میبینیم یا نه 😈
ا.ت:هی هی هی (خنده ضایع😅)
که ......
یاع یاع یاع خماری بمونید 😂😈
شرط پارت بعد :
لایک:۲۲
کامنت:۷
دوستون دارم بای 🥺
۴.۶k
۰۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.