دلنوشته مال خودمه منتظرم نظاراتون بگید
دلنوشته مال خودمه منتظرم نظاراتون بگید
باز هم خیال احساسم وارانه می شود دلم غرق در دنیای مرگ است سیاهی روزگار هنوز جای روشنایی چشمانم است کاش میشد لحظه ها را بر باد داد بی هیچ غصهای اما هیچ راهی نیست برای دل کندن از ارزو های محال از چهره ی پیر جوانی ام نمیشود دل کند از اینه چشمانت نمیتوان دل کند از سکوت بی انتهای شب نمی توان اما تا وقتی که حرمت قلب کوچکم نشکسته باید رفت باید رفت تا بزرگترین رویای قلبم چشمان تو باشد تا تنها اشنای قلبم حضور تو باشد تنها دلواپسی لحظات م دلتنگی قلب تو باشد
باز هم خیال احساسم وارانه می شود دلم غرق در دنیای مرگ است سیاهی روزگار هنوز جای روشنایی چشمانم است کاش میشد لحظه ها را بر باد داد بی هیچ غصهای اما هیچ راهی نیست برای دل کندن از ارزو های محال از چهره ی پیر جوانی ام نمیشود دل کند از اینه چشمانت نمیتوان دل کند از سکوت بی انتهای شب نمی توان اما تا وقتی که حرمت قلب کوچکم نشکسته باید رفت باید رفت تا بزرگترین رویای قلبم چشمان تو باشد تا تنها اشنای قلبم حضور تو باشد تنها دلواپسی لحظات م دلتنگی قلب تو باشد
۱.۲k
۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.