غوغای ملائکه بود،،انگاری فرشته ها برای طواف کردن شون مساب
غوغای ملائکه بود،،انگاری فرشته ها برای طواف کردن شون مسابقه گذاشته بودند،،نگاه قشنگش رو از پرواز فرشته ها گرفت،آه سردی کشید و گفت:درکت میکنم محسن جان،،دیدنِ غربت پدر خیلی سخت ست،،منم خیلی گریه کردم،،خیلی التماس کردم تا پدرم راضی شد من رو هم با خودش بِبره میدان جنگ
میدونی محسن؟من توی آغوش بابام بودم که تیر اومد و به گلو م خورد،،داشتم غربت چشمای بابام رو نگاه میکردم،نفس م تنگ شده بود از این همه غربتِ بابام که تیر حرمله راحتم کرد،،خیلی خوشحالم که لااقل از روی زمین شاهد ریخته شدن خون سرخ بابام نبودم،،خوشحالم که تونستم خودم رو فدایی بابا جونم کنم،،تو هم خوشحال باش که شاهد شهید شدن بابات نبودی
اینبار محسن آه کشید،،اشک چشمای کوچولو و خوشگل ش سرازیر شد،،گفت:
علی اصغر جان،،بماند که آرزو به دلم موند،،حسرتِ اینکه مادرم حضرت زهرا،بغلم کنه،برام لالایی بخونه،زُل بزنه توی چشمام و قربون صدقه م بره رو واسه همیشه به دلم گذاشتند،،ولی من شهید شدن بابام رو دیدم!!
همه فکر میکنند بابای من توی مسجد و محراب نماز شهید شد اما بابای مظلوم من وقتی شهید شد که قلب ش رو از سینه در آوردند،به زیر درب خونه انداختند و چهل نفری از روش رد شدند،،بابای مظلوم من اونجایی شهید شد که پشت درب خونه،همسرش آتش گرفته بود و دستهای بابام بسته بود،،اون شمشیری که فرق بابای مظلومم رو شکافت،سی سال زودتر قلاف ش توی کوچه ها بابام رو شهید کرد
زندگی و حیات بابای من،مامانم حضرت زهرا بود که ازش گرفتند،،اسدالله مثل بابایی جونم علی،حتی اینجا توی عرش هم نیست چه برسه به فرش،،هیچکسی نتونسته بود حتی ذرهای به دل بابایی م لرزه بندازه ولی من اون روز دیدم که زانوهای بابام لرزید،،دیدم دست ش ضعف کرد و سست شد،،دیدم غرورش شکست و پرده ی چشماش پُر از اشک شد،،
دیدم،،همه چیز رو دیدم،،پرواز کردن روح بابای خیبر شکنم رو دیدم،،بابای من لحظه لحظه پای ضربت خوردن مامانم توی کوچه جون داد،،بابای من مردی نبود که با یه ضربه ی إبن ملجم از پا در بیاد،،
من هیچوقت نمیبخشم اونایی که ظالمانه و وحشیانه ، این بلا ها رو سرمون آوردند
مگه ما چه گناهی انجام داده بودیم ؟
بابای من اول مظلوم تاریخ ست
🎥برش کوچکی از فیلم بانویبهشت
«با عرض شرمندگی و عذرخواهی از محضر آقای قشنگ مون عجل الله تعالی فرجه الشریف»
#اللهمعجللولیکالفرج
#حضرتمحسن
#حضرتعلیاصغر
#درددل
#شهادتحضرتمادرافسانهنیست
#بانویبهشت
#غربتعلـی
#برعمربنخطابلعنت
#انتقامخواهیمگرفت
میدونی محسن؟من توی آغوش بابام بودم که تیر اومد و به گلو م خورد،،داشتم غربت چشمای بابام رو نگاه میکردم،نفس م تنگ شده بود از این همه غربتِ بابام که تیر حرمله راحتم کرد،،خیلی خوشحالم که لااقل از روی زمین شاهد ریخته شدن خون سرخ بابام نبودم،،خوشحالم که تونستم خودم رو فدایی بابا جونم کنم،،تو هم خوشحال باش که شاهد شهید شدن بابات نبودی
اینبار محسن آه کشید،،اشک چشمای کوچولو و خوشگل ش سرازیر شد،،گفت:
علی اصغر جان،،بماند که آرزو به دلم موند،،حسرتِ اینکه مادرم حضرت زهرا،بغلم کنه،برام لالایی بخونه،زُل بزنه توی چشمام و قربون صدقه م بره رو واسه همیشه به دلم گذاشتند،،ولی من شهید شدن بابام رو دیدم!!
همه فکر میکنند بابای من توی مسجد و محراب نماز شهید شد اما بابای مظلوم من وقتی شهید شد که قلب ش رو از سینه در آوردند،به زیر درب خونه انداختند و چهل نفری از روش رد شدند،،بابای مظلوم من اونجایی شهید شد که پشت درب خونه،همسرش آتش گرفته بود و دستهای بابام بسته بود،،اون شمشیری که فرق بابای مظلومم رو شکافت،سی سال زودتر قلاف ش توی کوچه ها بابام رو شهید کرد
زندگی و حیات بابای من،مامانم حضرت زهرا بود که ازش گرفتند،،اسدالله مثل بابایی جونم علی،حتی اینجا توی عرش هم نیست چه برسه به فرش،،هیچکسی نتونسته بود حتی ذرهای به دل بابایی م لرزه بندازه ولی من اون روز دیدم که زانوهای بابام لرزید،،دیدم دست ش ضعف کرد و سست شد،،دیدم غرورش شکست و پرده ی چشماش پُر از اشک شد،،
دیدم،،همه چیز رو دیدم،،پرواز کردن روح بابای خیبر شکنم رو دیدم،،بابای من لحظه لحظه پای ضربت خوردن مامانم توی کوچه جون داد،،بابای من مردی نبود که با یه ضربه ی إبن ملجم از پا در بیاد،،
من هیچوقت نمیبخشم اونایی که ظالمانه و وحشیانه ، این بلا ها رو سرمون آوردند
مگه ما چه گناهی انجام داده بودیم ؟
بابای من اول مظلوم تاریخ ست
🎥برش کوچکی از فیلم بانویبهشت
«با عرض شرمندگی و عذرخواهی از محضر آقای قشنگ مون عجل الله تعالی فرجه الشریف»
#اللهمعجللولیکالفرج
#حضرتمحسن
#حضرتعلیاصغر
#درددل
#شهادتحضرتمادرافسانهنیست
#بانویبهشت
#غربتعلـی
#برعمربنخطابلعنت
#انتقامخواهیمگرفت
۶.۸k
۰۲ آذر ۱۴۰۲