پارت18
#پارت18
ماهنقرهای
+حالا که مادرم نیست... حالا که کسی نیس از عاشق شدن منعم کنه...
سرشو بلند کرد..
+ من...عاشق شدم..
جیمین پوزخندی زد...
-چرا اینو به من میگی!
جیمین منظورشو نفهمیده بود..
ا/ت با فکری که به سرش زد لبخند پهنی تحویل جیمین داد..
+میخوام.. میخوام کمکم کنی... تا بهش بگم.. تا بهش ثابت کنم برای یکبار دیدنش حاضرم هرکاری بکنم...
جیمین عصبی به سمت ا/ت برگشت و با صدای تقریبا بلندی داد زد...
-تو دیوونه شدییی!!!؟
درست فهمیده؟اون سرش داد کشید؟
سعی کرد اشکاشو کنترل کنه.. چشماشو قفله چشماش کرد و با صدای لرزونی شروع به حرف زدن کرد..
+ا.اهوم.. دیوونه شدم.. دیوونه ی چشماش.. دیوونه عطر لباسش...
دیوونه شدم ازین که نمیتونم دهن وا کنمو رودر رو خودم بهش بگم دوسش دارم...
چشماشو فشرد و اجازه داد اشکاش سرازیر بشن...
+اول.. اولش خواستم.. خودمو به اون راه بزنم... ولی نشد... گول زدن خودم. فایده ای نداشت.. فقط باعث شد سخت تر بشه... دیدنش!
جیمین خواست بلند شه ولی ا/ت دستشو گرفت..
+ ازت خواهش میکنم...
جیمین دستشو آزاد کرد..
-حتی فکرشم نکن!
ماهنقرهای
+حالا که مادرم نیست... حالا که کسی نیس از عاشق شدن منعم کنه...
سرشو بلند کرد..
+ من...عاشق شدم..
جیمین پوزخندی زد...
-چرا اینو به من میگی!
جیمین منظورشو نفهمیده بود..
ا/ت با فکری که به سرش زد لبخند پهنی تحویل جیمین داد..
+میخوام.. میخوام کمکم کنی... تا بهش بگم.. تا بهش ثابت کنم برای یکبار دیدنش حاضرم هرکاری بکنم...
جیمین عصبی به سمت ا/ت برگشت و با صدای تقریبا بلندی داد زد...
-تو دیوونه شدییی!!!؟
درست فهمیده؟اون سرش داد کشید؟
سعی کرد اشکاشو کنترل کنه.. چشماشو قفله چشماش کرد و با صدای لرزونی شروع به حرف زدن کرد..
+ا.اهوم.. دیوونه شدم.. دیوونه ی چشماش.. دیوونه عطر لباسش...
دیوونه شدم ازین که نمیتونم دهن وا کنمو رودر رو خودم بهش بگم دوسش دارم...
چشماشو فشرد و اجازه داد اشکاش سرازیر بشن...
+اول.. اولش خواستم.. خودمو به اون راه بزنم... ولی نشد... گول زدن خودم. فایده ای نداشت.. فقط باعث شد سخت تر بشه... دیدنش!
جیمین خواست بلند شه ولی ا/ت دستشو گرفت..
+ ازت خواهش میکنم...
جیمین دستشو آزاد کرد..
-حتی فکرشم نکن!
۱۰.۱k
۰۸ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.