اتفاقی؟یا سرنوشp8
اتفاقی؟یا سرنوشp8
صبح
از زبان کوک
چشامو باز کردم و با صورت ات مواجه شدم لبخندی زدم و پا شدم لباسامو پوشیدم دیشب دستور داده بودم اونارو ببرن ب جایی ک دشمنارو شکنجه میکنیم
رفتم اونجا ک دیدم هر کدومشون ی جا نشسته
ک گفتم
_هوی عوضیا چطور جرعت کردین ی به یه الماس دست بزنین من کاری باتون ندارم ولی قانون کار داره
همین اینو ک گفتم پلیسا اومدن تو اون عوضیارو سپردم به اونا و رفتم بیرون همه سربازارو بیرون جمع کردم و شروع کروم به حرف زدن
_دیشب چنتا از سربازامون مخواستن به ات تجاوز کنن ولی خوشبختانه رود فهمیدم و از دستشون گرفتم ات الان تو اتاقشه و امروز فعالیتی نمیکنه چون حالش بده و اینکه اگه هرکی تو این جمع حتی فکر اینم کرده ک به ات دست بزنه منو جلوش داره مثل اون عوضیا از اينجااخراج و به ۱۵ سال حبس میره
الانم برید صبحانتون رو بخورید امروز شنا دارید
بعد تموم شدن حرفام رفتم تو اتاقم ک دیدم ات نشسته رو تخت
ک رفتم جلوش و گفتم
_حالت خوبه
+اوهوم خوبم یکم دیگه میرم برا تمرین
_لازم نیست امروزو استراحت کن
+نه من خوبم میتونم تمرین کنم
_آره از صدای لرزونت معلومه لجبازی نکن و به خواب برات صبحانه میارم
و رفتم از اتاق و رفتم سمت آشپزخونه تا براش یکم غذا ببرم
۶ ماه بعد
از زبان ات
امروز روزیه ک تبدیل به ی سرباز واقعی میشیم یا همون کاراموزی رو تموم میکنیم توی اتاق بودم ک کوک اومد تو و گفت
_رئیس جمهور دستور داده ک همه خیلی خوشگل کنن پس منم برات گفتم میکاپ آرتیست بیاد
+اع(راستی ات و کوک بخم گفتن درباره هم احساس خاصی دارن و الان صمیمی تر از قبلا هستن)
_بیاید تو
دوتا میکاپ آرتیست اومد تو و شروع کردن به میکاپ و درست کردن موهام
ک جونگ کوک گفت
_راستی بعد مراسم مهمونی میگیریم و اینکه ی لباس خوب بپوش
+چشم فرمانده😂
_😂
ویو مراسم
بلاخره منو صدا کرد رفتم جلو ک فرمانده فرمانده ها نشانی از جعبه در آورد و به یقه لباسم زد و گفت
○اولین نوجوانی ک تونست نشان در این کشور بگیره و در ارتش به انوان یک کاپیتان شروع به کار کنه همین ک گفت تعجب کردم به کوک نگاه کردم ک دیدم ریلکس پس میدونست قراره کاپیتان یا همون فرمانده شم
○ات اگه دوست داشته باشی تو ارتش بمونی میتونی زیر دستت سرباز کاراموز داشته باشی
+ممنون ولی من شغلمو بیشتر از فرمانده بودن دوس دارم
قرار شد این ۶ ماه بعدی رو ک اینجام به انوان فرمانده سربازی کنم و قراره بخش تیر اندازی و بوکس رو من به عهده بگیرم
اومدم اتاقم و
صبح
از زبان کوک
چشامو باز کردم و با صورت ات مواجه شدم لبخندی زدم و پا شدم لباسامو پوشیدم دیشب دستور داده بودم اونارو ببرن ب جایی ک دشمنارو شکنجه میکنیم
رفتم اونجا ک دیدم هر کدومشون ی جا نشسته
ک گفتم
_هوی عوضیا چطور جرعت کردین ی به یه الماس دست بزنین من کاری باتون ندارم ولی قانون کار داره
همین اینو ک گفتم پلیسا اومدن تو اون عوضیارو سپردم به اونا و رفتم بیرون همه سربازارو بیرون جمع کردم و شروع کروم به حرف زدن
_دیشب چنتا از سربازامون مخواستن به ات تجاوز کنن ولی خوشبختانه رود فهمیدم و از دستشون گرفتم ات الان تو اتاقشه و امروز فعالیتی نمیکنه چون حالش بده و اینکه اگه هرکی تو این جمع حتی فکر اینم کرده ک به ات دست بزنه منو جلوش داره مثل اون عوضیا از اينجااخراج و به ۱۵ سال حبس میره
الانم برید صبحانتون رو بخورید امروز شنا دارید
بعد تموم شدن حرفام رفتم تو اتاقم ک دیدم ات نشسته رو تخت
ک رفتم جلوش و گفتم
_حالت خوبه
+اوهوم خوبم یکم دیگه میرم برا تمرین
_لازم نیست امروزو استراحت کن
+نه من خوبم میتونم تمرین کنم
_آره از صدای لرزونت معلومه لجبازی نکن و به خواب برات صبحانه میارم
و رفتم از اتاق و رفتم سمت آشپزخونه تا براش یکم غذا ببرم
۶ ماه بعد
از زبان ات
امروز روزیه ک تبدیل به ی سرباز واقعی میشیم یا همون کاراموزی رو تموم میکنیم توی اتاق بودم ک کوک اومد تو و گفت
_رئیس جمهور دستور داده ک همه خیلی خوشگل کنن پس منم برات گفتم میکاپ آرتیست بیاد
+اع(راستی ات و کوک بخم گفتن درباره هم احساس خاصی دارن و الان صمیمی تر از قبلا هستن)
_بیاید تو
دوتا میکاپ آرتیست اومد تو و شروع کردن به میکاپ و درست کردن موهام
ک جونگ کوک گفت
_راستی بعد مراسم مهمونی میگیریم و اینکه ی لباس خوب بپوش
+چشم فرمانده😂
_😂
ویو مراسم
بلاخره منو صدا کرد رفتم جلو ک فرمانده فرمانده ها نشانی از جعبه در آورد و به یقه لباسم زد و گفت
○اولین نوجوانی ک تونست نشان در این کشور بگیره و در ارتش به انوان یک کاپیتان شروع به کار کنه همین ک گفت تعجب کردم به کوک نگاه کردم ک دیدم ریلکس پس میدونست قراره کاپیتان یا همون فرمانده شم
○ات اگه دوست داشته باشی تو ارتش بمونی میتونی زیر دستت سرباز کاراموز داشته باشی
+ممنون ولی من شغلمو بیشتر از فرمانده بودن دوس دارم
قرار شد این ۶ ماه بعدی رو ک اینجام به انوان فرمانده سربازی کنم و قراره بخش تیر اندازی و بوکس رو من به عهده بگیرم
اومدم اتاقم و
۱۰.۰k
۰۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.