فیک شوگا عشق ناتمام
فیک شوگا عشق ناتمام
(پارت ۱۳)
از زبان ات
اومد توی اتاقم شب بود اثلانحوصله نداشتم توهکره کره ای ها بودن باهاشونکره ای حرف میزدم دلم باز میشد اما زبون نشونو نمیفهمم
از زبان شوگا
پشت در اتاق ات بودم داشت باخودش غرغر میکرد رفتم پیش ات باخودم فکر کردم یه رستوران شیک رو روحیه این بچه تاثیره نداره برای همین رفتیمکنار صاحل ماهی کبابی معمولی خوردیم یه اهنگ پارتی از گوشی پلی کرد شروع کرد به اسکل بازی گفتم نخورده مستیا گفت تو بخور مست کن بیا گفتم نمیخواد منم شاید بتونم مثل تو اسکل باشمگفت عزیزم اسکل بودن مد الان همه اسکلن اونی که عاقله خیلی چرته زندگی یعنی اسکل بودن هرچی فکر کردم مشروب نخورد پس چرا داره دری وری میگه داشتم از روی حرکات ات در میاوردم که نگاهم بهش افتاد هرچی سعی میکردم خودمو تکون بدم اما نمیشد قبلم داشت تند میزد ات گفت چرا ادمه نمیدی گفتم هااا نمیدونم کل ادما اونجا به مازل زده بودن بیا بریم ات دید همه به ما زل زدن گفت اقای یونگی میشه درخواست ازتون داشته باشم گفتم بگوگفت بیا بریم فرانسوی ها رو اسکل کنیم از کلاهش که هودی پوشیده بود کشیدم گفتم بریم. ماروتوی درد سر ننداز تا به هتل برسیم داشتم از کلاهش میبردم و اونم هی دری وری می گفت و کل مردم فرانسه چشم توچشم ما بودن ابرو واسم نزاشته بهش گفتم باید تو انتخاب دستیار بیشتر دقت کنم گفت جوون پس داری بیخیال همکاری بامن میشی گفتم نه
(پارت ۱۳)
از زبان ات
اومد توی اتاقم شب بود اثلانحوصله نداشتم توهکره کره ای ها بودن باهاشونکره ای حرف میزدم دلم باز میشد اما زبون نشونو نمیفهمم
از زبان شوگا
پشت در اتاق ات بودم داشت باخودش غرغر میکرد رفتم پیش ات باخودم فکر کردم یه رستوران شیک رو روحیه این بچه تاثیره نداره برای همین رفتیمکنار صاحل ماهی کبابی معمولی خوردیم یه اهنگ پارتی از گوشی پلی کرد شروع کرد به اسکل بازی گفتم نخورده مستیا گفت تو بخور مست کن بیا گفتم نمیخواد منم شاید بتونم مثل تو اسکل باشمگفت عزیزم اسکل بودن مد الان همه اسکلن اونی که عاقله خیلی چرته زندگی یعنی اسکل بودن هرچی فکر کردم مشروب نخورد پس چرا داره دری وری میگه داشتم از روی حرکات ات در میاوردم که نگاهم بهش افتاد هرچی سعی میکردم خودمو تکون بدم اما نمیشد قبلم داشت تند میزد ات گفت چرا ادمه نمیدی گفتم هااا نمیدونم کل ادما اونجا به مازل زده بودن بیا بریم ات دید همه به ما زل زدن گفت اقای یونگی میشه درخواست ازتون داشته باشم گفتم بگوگفت بیا بریم فرانسوی ها رو اسکل کنیم از کلاهش که هودی پوشیده بود کشیدم گفتم بریم. ماروتوی درد سر ننداز تا به هتل برسیم داشتم از کلاهش میبردم و اونم هی دری وری می گفت و کل مردم فرانسه چشم توچشم ما بودن ابرو واسم نزاشته بهش گفتم باید تو انتخاب دستیار بیشتر دقت کنم گفت جوون پس داری بیخیال همکاری بامن میشی گفتم نه
۳.۶k
۰۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.