دلهره
part 65
مشغول گشتن توی پاساژ بودم
که باز یه فروشگاه توجه ام رو جلب کرد
کلا لباس های اسپرت بود
تا الا سعی کرده بودم از این لباسا نخرم چون باید از این تیپ لباس ها دوری میکردم کل کمدم از لینا بود ولی خب اینا خیلی بهتر بودن
وارد اونجا شدم و چند نمونه از اونا رو خریدم زمین به اسمونم برسه من دست از پوشیدن این لباسا برنمیدارم
# دلهره
part 65
بلاخره بعد از یه عالمه خرید به سمت خونه حرکت کردم
با اینکه هنوز یه روز هم نگذشته بود ولی بازم دلم برای تهیونگ تنگ شده بود یه نگاه به ساعتم کردم هنوز زود بود میتونستم یه سر برم پیش تهیونگ
پس مسیر رو به سمت خونه تهیونگ عوض کردم
وقتی رسیدم ماشین رو همون کنار پارک کردم
گوشیمو برداشتم و بهش زنگ زدم تا در رو برام باز کنه
بعد از مدتی گوشی با صدای خواب الودی برداشت
یعنی تا الا خواب بود
_ تهیونگ دم در خونتم بیا در رو برام باز کن
_ الا میام
و گوشی رو قطع کرد
بعد از چند دقیقه وایسادن بلاخره در باز شد که با چهره ی خواب الود تهیونگ مواجه شدم
موهاش شلخته شده بود
در رو بستم و کیفم رو روی مبل گذاشتم
_ خواب خوش بود
دیشب مگه ساعت چند خوابیدی که تا الا خواب بودی
_ دیشب دیر وقت خوابیدم صبحم زود بیدار شدم رفتم دانشگاه
بعد از اینم که بردشتم خورد و خسته بودم بهم زنگم نمیزدی فکر کنم کلا بیدار نمیشدم
هنوز صداش خواب الود بود
به سمت اشپز خونه رفتم و یه قهوه اماده کردم
بعد از اماده شدن قهوه اونو برداشتم وبرای تهیونگ بردم
_ بیا اینو بخور خواب از سرت میپره
_ اهل قهوه خوردن نیستم ولی خب
یکم از قهوه خورد
که چهرش تو هم رفت
_ واقعا از قهوه بدت میاد اگه نمیخوری بدش به من میریزمش بیرون
_ نه نه میخورم
و شروع به خوردن قهوه کرد
نگاهی به موهاش انداختم هنوز بهم ریخته بود نزدیک تر شدم و با دستم موهاش رو مرتب کردم
_ بعد از اینکه از خواب بیدار میشی موهاتو یه شونه کن
قهوه رو روی میز گذاشت
صورتشو نزدیک صورتم کرد و توی یه حرکت ناگهانی با دستاش موهامو بهم ریخت
_ هی چیکار میکنی
_ چیکار کردم مگه
_ موهامو چرا بهم ریختی
هنوز حرفم تموم نشده بود که دستشو برد پشت سرم و توی یه حرکت کش موهامو باز کردم
نگاهی به موهام انداخت
_ با موهای باز قشنگ تری
با حرکتش خنده ای کردم و به سنت موهاش رفتم بهمشون ریختم
_ چرا باز موهامو بهم ریختی
_ تو هم با موهای بهم ریخته با نمک تری
_ مطمعنی میخوای موهای تو رو هم بهم ریخته کنم
_ نه دست به موهام نزن
_ عه چجور تو موهامو بهم ریخته کردی منم باید موهاب تو رو بهم بریزم
_ نزدیکم بشی من میدونم و تو
_ نزدیکت بشم مثلا میخوای چیکار کنی هان
_ م..
نزاشت حرفم رو کامل بزنم که نزدیکم شد و لبم رو سطحی بوسید
مشغول گشتن توی پاساژ بودم
که باز یه فروشگاه توجه ام رو جلب کرد
کلا لباس های اسپرت بود
تا الا سعی کرده بودم از این لباسا نخرم چون باید از این تیپ لباس ها دوری میکردم کل کمدم از لینا بود ولی خب اینا خیلی بهتر بودن
وارد اونجا شدم و چند نمونه از اونا رو خریدم زمین به اسمونم برسه من دست از پوشیدن این لباسا برنمیدارم
# دلهره
part 65
بلاخره بعد از یه عالمه خرید به سمت خونه حرکت کردم
با اینکه هنوز یه روز هم نگذشته بود ولی بازم دلم برای تهیونگ تنگ شده بود یه نگاه به ساعتم کردم هنوز زود بود میتونستم یه سر برم پیش تهیونگ
پس مسیر رو به سمت خونه تهیونگ عوض کردم
وقتی رسیدم ماشین رو همون کنار پارک کردم
گوشیمو برداشتم و بهش زنگ زدم تا در رو برام باز کنه
بعد از مدتی گوشی با صدای خواب الودی برداشت
یعنی تا الا خواب بود
_ تهیونگ دم در خونتم بیا در رو برام باز کن
_ الا میام
و گوشی رو قطع کرد
بعد از چند دقیقه وایسادن بلاخره در باز شد که با چهره ی خواب الود تهیونگ مواجه شدم
موهاش شلخته شده بود
در رو بستم و کیفم رو روی مبل گذاشتم
_ خواب خوش بود
دیشب مگه ساعت چند خوابیدی که تا الا خواب بودی
_ دیشب دیر وقت خوابیدم صبحم زود بیدار شدم رفتم دانشگاه
بعد از اینم که بردشتم خورد و خسته بودم بهم زنگم نمیزدی فکر کنم کلا بیدار نمیشدم
هنوز صداش خواب الود بود
به سمت اشپز خونه رفتم و یه قهوه اماده کردم
بعد از اماده شدن قهوه اونو برداشتم وبرای تهیونگ بردم
_ بیا اینو بخور خواب از سرت میپره
_ اهل قهوه خوردن نیستم ولی خب
یکم از قهوه خورد
که چهرش تو هم رفت
_ واقعا از قهوه بدت میاد اگه نمیخوری بدش به من میریزمش بیرون
_ نه نه میخورم
و شروع به خوردن قهوه کرد
نگاهی به موهاش انداختم هنوز بهم ریخته بود نزدیک تر شدم و با دستم موهاش رو مرتب کردم
_ بعد از اینکه از خواب بیدار میشی موهاتو یه شونه کن
قهوه رو روی میز گذاشت
صورتشو نزدیک صورتم کرد و توی یه حرکت ناگهانی با دستاش موهامو بهم ریخت
_ هی چیکار میکنی
_ چیکار کردم مگه
_ موهامو چرا بهم ریختی
هنوز حرفم تموم نشده بود که دستشو برد پشت سرم و توی یه حرکت کش موهامو باز کردم
نگاهی به موهام انداخت
_ با موهای باز قشنگ تری
با حرکتش خنده ای کردم و به سنت موهاش رفتم بهمشون ریختم
_ چرا باز موهامو بهم ریختی
_ تو هم با موهای بهم ریخته با نمک تری
_ مطمعنی میخوای موهای تو رو هم بهم ریخته کنم
_ نه دست به موهام نزن
_ عه چجور تو موهامو بهم ریخته کردی منم باید موهاب تو رو بهم بریزم
_ نزدیکم بشی من میدونم و تو
_ نزدیکت بشم مثلا میخوای چیکار کنی هان
_ م..
نزاشت حرفم رو کامل بزنم که نزدیکم شد و لبم رو سطحی بوسید
۷.۱k
۰۵ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.