دلهره
# دلهره
ادامه ی part 65
_ ببینم حالا میخوای چیکار کنی
_ صبر کن فقط بگیرمت
دنبالش دوییدم که به سمت اتاقش دویید
منم تا اتاق دنبالش کردم وقتی وارد اتاق شدم یه دفعه به سمتم اومد و بین دیوار و خودش زندانی کرد
_ خیلی بیشعوری
_ من بیشعورم چرا
_ برو کنار
لبخندی شیطانی زد و بیشتر نزدیک شد
_ تو هنونی نبودی که تا چند دقیقه پیش چشمات به زور باز میشد اصلا لشتباه کردم اومدم خونت برو کنار میخوان برم خونه حتما الا مامانم منتظره
نزدیک گوشم شد و زمزمه وار توی گوشم گفت
_ خیلی دوستت دارم نوئل بیشتر از اونی که فکرشو کنی
با حرفش لبخندی روی لبم اومد
ازم فاصله گرفت و دستاشو ازاد کرد و رفت جلوی اینه و موهاشو مرتب کرد
منم رفتم کنارش و جلوی اینه وایسادم
حق با اون بود موهای باز خیلی بیشتر بهم میومد
دستی به موهام کشیدم و مرتبشون کردم
سمت تهیونگ برگشتم و بوسه ای روی گونش گذاشتم
_ من برم فکر کنم وقتی برم خونه مامانم یه عالمه سوال پیچم کنه تو هم مراقب خودت باشی سعی کن خوابت اندازه باشه امشب زود بخواب نزار خوابت بهم بخوره خواستم برم که تهیونگ دستمو گرفت و منو به سمت خودش برگردوند
و محکم تو اغوشش کشید
_ ولی تو تازه اومده بودی کجا میخوای بری
هنوز نیومده کجا میخوای بری
_ گفتم که دلیلشو
_ اما دلیل قانع کننده ای نبود
میتونی به مامانت زنگ بزنی بگی دیر تر میای خونه
_ اما ..
شرط پارت بعد ۲۰ لایک
۲۰ کامنت
ادامه ی part 65
_ ببینم حالا میخوای چیکار کنی
_ صبر کن فقط بگیرمت
دنبالش دوییدم که به سمت اتاقش دویید
منم تا اتاق دنبالش کردم وقتی وارد اتاق شدم یه دفعه به سمتم اومد و بین دیوار و خودش زندانی کرد
_ خیلی بیشعوری
_ من بیشعورم چرا
_ برو کنار
لبخندی شیطانی زد و بیشتر نزدیک شد
_ تو هنونی نبودی که تا چند دقیقه پیش چشمات به زور باز میشد اصلا لشتباه کردم اومدم خونت برو کنار میخوان برم خونه حتما الا مامانم منتظره
نزدیک گوشم شد و زمزمه وار توی گوشم گفت
_ خیلی دوستت دارم نوئل بیشتر از اونی که فکرشو کنی
با حرفش لبخندی روی لبم اومد
ازم فاصله گرفت و دستاشو ازاد کرد و رفت جلوی اینه و موهاشو مرتب کرد
منم رفتم کنارش و جلوی اینه وایسادم
حق با اون بود موهای باز خیلی بیشتر بهم میومد
دستی به موهام کشیدم و مرتبشون کردم
سمت تهیونگ برگشتم و بوسه ای روی گونش گذاشتم
_ من برم فکر کنم وقتی برم خونه مامانم یه عالمه سوال پیچم کنه تو هم مراقب خودت باشی سعی کن خوابت اندازه باشه امشب زود بخواب نزار خوابت بهم بخوره خواستم برم که تهیونگ دستمو گرفت و منو به سمت خودش برگردوند
و محکم تو اغوشش کشید
_ ولی تو تازه اومده بودی کجا میخوای بری
هنوز نیومده کجا میخوای بری
_ گفتم که دلیلشو
_ اما دلیل قانع کننده ای نبود
میتونی به مامانت زنگ بزنی بگی دیر تر میای خونه
_ اما ..
شرط پارت بعد ۲۰ لایک
۲۰ کامنت
۷.۰k
۰۵ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.