پارت«⁴
پارت«⁴
وقتی معلم بکست بود...
"""""""""""""""""""""""""""""""
ویو مین سو«یه نیم ساعتی گذشته بود کمرم هنوز درد میکرد بغض داشتم خاله هم ده دقیقه ی دیگه میرسه گیج خواب بودم که زنگ در خورد مامان رفت درو باز کرد، خاله بود با رزیتا و جونگی؟ این چرا اومده الان شر به پا میشه
با درد داخل کمرم رفتم سمت کوک یه بوسه رو ل..ب..ا..ش.. زدم
+دعوا راه ننداز:)
_چشم
پ.م: مینسو دخترم جلوی جمعع؟
+اپا اشکالی نداره شما دیگه شما باید عادت کنید مگه نه مامان؟
م.م: اره ولشون کن جَوونن
_ای گلبمم
خاله اینا مثل اینکه تازه متوجه ز منو کوک شده بودن بهمون سلام کردن خداروشکر چیزی ندیده بودن
روی پای کوک دراز کشیدم کوکم موهامو نوازش میکرد تاااا سیاهی مطلق»
ویو کوک«مینسو خوابش برده بود
م.م: کوک؟
_جانم خاله
م.م: مینسو رو ببر اتاقش
_چشم
رزیتا: خاله چرا کوک ببره! لیام ببره، راستی چرا مینسو روی پای کوک خوابید؟
م.م: چون باهام رابطه دارن!
رزیتا: چییییی
_همین که شنیدی
براید بغلش کردم بردمش تو اتاقش روی تخت درازش کردم و خودمم کنارش خوابیدم»
ویو بورام«خودم»: یک ساعتو نیم گذشته بود کوک و مینسو با صدای در بیدار شدن
م.م: بچه ها بیای ناهارررر
_+چشم»
ویو مینسو«بلند شدم یه اب سرو صورتم زدم یه حموم پنج مینی کردم رفتم بیرون کوک بهم زل زده بود
+مردیکه ی هیز!
_دلتم بخواد
+اییششش، لباسامو بده
_بیا
لباسامو ازش گرفتم
+نگاه نکننن
_باشه
لباسمو عوض کردم نگاهی به کوک انداختم دیدم تعجب زده بهم نگاه میکنه
+کوکککک نگاه کردیییی
_چه بدنیییی
«خب بدنش خیلییییییییییییی لاغر سیسپکم نداره فک نکنی داره فقط بکس کار میکنه و باشگاه میره، باشگاه بدنسازی نه یه پاشگاه دیه واسه لاغری»
+زهر مار«جیغ»
_خنده
نشستم موهامو شونه کردم
+جیغ
_چیه«ترسیده، بچه دو متر پرید اونور تر»
+موهاممممم ازشون بدم میادددددد
_نکاهای ترسناک، چی؟
+هیچی
_بیا خودم هم سشوار هم شونه میکنم
+بگیر
خیلی با حوصله موهامو سشوار کشید تا اونجایی که یادمه کوک خیلی موهای منو دوست داشت«موهاش حدودن تا زانوشه» برای همین عصبی شد
بعد یک ساعت سشوار کشیدن و اتو کشیدن رفتیم پاییز
م.م: چیکار میکردین؟
+مامان هنو ناهار اماده نییی
م.م: میدونستم دیر میاین:)
_خنده
+زهرمار
م.ک: بیاین بشینین داشتیم دیگه غذا میکشیدیم
رفتیم نشستیم روی صندلی که کوک یواش یواش دستشو گذاشت روی رون پام
+کرمووو نکننن
#مگه چیکار میکنه؟
+هیچیی«خودشو میزنه به کوجه علی چپ»
_خنده»
+مرض
فردا پارت جدید ازدواج اجباری رو میزازم:)
شب خوش💜✨
وقتی معلم بکست بود...
"""""""""""""""""""""""""""""""
ویو مین سو«یه نیم ساعتی گذشته بود کمرم هنوز درد میکرد بغض داشتم خاله هم ده دقیقه ی دیگه میرسه گیج خواب بودم که زنگ در خورد مامان رفت درو باز کرد، خاله بود با رزیتا و جونگی؟ این چرا اومده الان شر به پا میشه
با درد داخل کمرم رفتم سمت کوک یه بوسه رو ل..ب..ا..ش.. زدم
+دعوا راه ننداز:)
_چشم
پ.م: مینسو دخترم جلوی جمعع؟
+اپا اشکالی نداره شما دیگه شما باید عادت کنید مگه نه مامان؟
م.م: اره ولشون کن جَوونن
_ای گلبمم
خاله اینا مثل اینکه تازه متوجه ز منو کوک شده بودن بهمون سلام کردن خداروشکر چیزی ندیده بودن
روی پای کوک دراز کشیدم کوکم موهامو نوازش میکرد تاااا سیاهی مطلق»
ویو کوک«مینسو خوابش برده بود
م.م: کوک؟
_جانم خاله
م.م: مینسو رو ببر اتاقش
_چشم
رزیتا: خاله چرا کوک ببره! لیام ببره، راستی چرا مینسو روی پای کوک خوابید؟
م.م: چون باهام رابطه دارن!
رزیتا: چییییی
_همین که شنیدی
براید بغلش کردم بردمش تو اتاقش روی تخت درازش کردم و خودمم کنارش خوابیدم»
ویو بورام«خودم»: یک ساعتو نیم گذشته بود کوک و مینسو با صدای در بیدار شدن
م.م: بچه ها بیای ناهارررر
_+چشم»
ویو مینسو«بلند شدم یه اب سرو صورتم زدم یه حموم پنج مینی کردم رفتم بیرون کوک بهم زل زده بود
+مردیکه ی هیز!
_دلتم بخواد
+اییششش، لباسامو بده
_بیا
لباسامو ازش گرفتم
+نگاه نکننن
_باشه
لباسمو عوض کردم نگاهی به کوک انداختم دیدم تعجب زده بهم نگاه میکنه
+کوکککک نگاه کردیییی
_چه بدنیییی
«خب بدنش خیلییییییییییییی لاغر سیسپکم نداره فک نکنی داره فقط بکس کار میکنه و باشگاه میره، باشگاه بدنسازی نه یه پاشگاه دیه واسه لاغری»
+زهر مار«جیغ»
_خنده
نشستم موهامو شونه کردم
+جیغ
_چیه«ترسیده، بچه دو متر پرید اونور تر»
+موهاممممم ازشون بدم میادددددد
_نکاهای ترسناک، چی؟
+هیچی
_بیا خودم هم سشوار هم شونه میکنم
+بگیر
خیلی با حوصله موهامو سشوار کشید تا اونجایی که یادمه کوک خیلی موهای منو دوست داشت«موهاش حدودن تا زانوشه» برای همین عصبی شد
بعد یک ساعت سشوار کشیدن و اتو کشیدن رفتیم پاییز
م.م: چیکار میکردین؟
+مامان هنو ناهار اماده نییی
م.م: میدونستم دیر میاین:)
_خنده
+زهرمار
م.ک: بیاین بشینین داشتیم دیگه غذا میکشیدیم
رفتیم نشستیم روی صندلی که کوک یواش یواش دستشو گذاشت روی رون پام
+کرمووو نکننن
#مگه چیکار میکنه؟
+هیچیی«خودشو میزنه به کوجه علی چپ»
_خنده»
+مرض
فردا پارت جدید ازدواج اجباری رو میزازم:)
شب خوش💜✨
۸.۸k
۰۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.