فیک( عشق) پارت ۲۵
فیک( عشق) پارت ۲۵
جیمین ویو
ک.........صداشو از پشتم شنیدم..................
ا.ت ویو
امروز دیگه نتونستم تحمل کنم....اینکه جلو همه اینجوری مسخرم کنه این دیگه خیلیه..........
امروز میخام بهشون یادآوری کنم ک زندگی اونا بدتر از منه.........
از پله ها بالا رفتم....از کنارِ هرکی رد میشدم....جلو دماغشو میگرفت.......
با عصبانیت وارد کلاس شدم.................جلو همه وایستادم و گفتم.....
ا.ت: چه وقت میخاین تمومش کنین........ها...چه وقت خسته میشن.........چه وقت درک میکنن........یا نه.....شما پولدارین....من فقیرم..این حقمه درسته.....نه......
لارا: آره حقته..........
ا.ت: آره حقمه........اما فک کنم بهتره ک به فک زندگی خودتون باشین........چون زندگی شما بدتر از منه......
نامو: زندگی ما بدتر از تو؟...
ا.ت: آره میخای بیشنوی..........
جیمین: آره.......
درست به چشماش نگاه کردم...
ا.ت: باشه....پس اول تو پارک جیمین................بابات از مامانت جدا میشه................بابات واسه ی زنه مامانتو ول میکنه........اما مامانت قبول نداره............
نامو داری به دوست دخترت خیانت میکنی...و اونم داره همین کارو میکنه...خیانت...اما جلو هم...جوری رفتار میکنن...ک انگار همو دوس دارین.......
و اینکه لارا رو دوس داری......اما نمیتونی بهش بگی چون فک میکنی ردت میکنه..
لارا توهم شبیه من فقیری بابا و مامانت تو یکی از شهر ها کوچک زندگی میکنه.........
و اینکه تو سئول با عموت زندگی میکنی....ک به همه گفتی اون باباته..........چون اون پولداره......و اینکه نامو رو دوس داری....اما می ترسی بهش بگی...و اونم خبر شه ک تو فقیری ولت کنه.........
و تو هینا تو اتوبوس دیدمت..........اما همیشه تو ایستگاه دورتر از مدرسه پیاده میشی....چون کسی نبینت........
هانول چون دختری بابات تورو نمیخاد..........و بقیه تون ک خیلی نمیدونم.......اما شاید زندگی تون بدتر از من باشه
ا.ت: دیدین زندگی همه تون از من بدتره.............پول خوشبختی نمیاره.......اینو بدونین......من شاید با اینکه فقیرم از شما بهتر باشم.......شما واسه پول خودخواه شدین...مغرور ..ک نمیتونین مردم اطرافتون و درک کنین......فقط همه ی زندگیتون پول شده...فک میکنین بدون پول زندگی نمیتونین.......
لارا: کافیه..........دیگه نمیخام حتی ی کلمه بیشنوم.......
ا.ت: دیدی چقد درد داره..........
لارا: گفتم بسه....تمومش کن( با داد)
ا.ت: منم.........................
ک .......
خماری 😄😂🤣
اشتباه املایی بود معذرت 🤍❤
جیمین ویو
ک.........صداشو از پشتم شنیدم..................
ا.ت ویو
امروز دیگه نتونستم تحمل کنم....اینکه جلو همه اینجوری مسخرم کنه این دیگه خیلیه..........
امروز میخام بهشون یادآوری کنم ک زندگی اونا بدتر از منه.........
از پله ها بالا رفتم....از کنارِ هرکی رد میشدم....جلو دماغشو میگرفت.......
با عصبانیت وارد کلاس شدم.................جلو همه وایستادم و گفتم.....
ا.ت: چه وقت میخاین تمومش کنین........ها...چه وقت خسته میشن.........چه وقت درک میکنن........یا نه.....شما پولدارین....من فقیرم..این حقمه درسته.....نه......
لارا: آره حقته..........
ا.ت: آره حقمه........اما فک کنم بهتره ک به فک زندگی خودتون باشین........چون زندگی شما بدتر از منه......
نامو: زندگی ما بدتر از تو؟...
ا.ت: آره میخای بیشنوی..........
جیمین: آره.......
درست به چشماش نگاه کردم...
ا.ت: باشه....پس اول تو پارک جیمین................بابات از مامانت جدا میشه................بابات واسه ی زنه مامانتو ول میکنه........اما مامانت قبول نداره............
نامو داری به دوست دخترت خیانت میکنی...و اونم داره همین کارو میکنه...خیانت...اما جلو هم...جوری رفتار میکنن...ک انگار همو دوس دارین.......
و اینکه لارا رو دوس داری......اما نمیتونی بهش بگی چون فک میکنی ردت میکنه..
لارا توهم شبیه من فقیری بابا و مامانت تو یکی از شهر ها کوچک زندگی میکنه.........
و اینکه تو سئول با عموت زندگی میکنی....ک به همه گفتی اون باباته..........چون اون پولداره......و اینکه نامو رو دوس داری....اما می ترسی بهش بگی...و اونم خبر شه ک تو فقیری ولت کنه.........
و تو هینا تو اتوبوس دیدمت..........اما همیشه تو ایستگاه دورتر از مدرسه پیاده میشی....چون کسی نبینت........
هانول چون دختری بابات تورو نمیخاد..........و بقیه تون ک خیلی نمیدونم.......اما شاید زندگی تون بدتر از من باشه
ا.ت: دیدین زندگی همه تون از من بدتره.............پول خوشبختی نمیاره.......اینو بدونین......من شاید با اینکه فقیرم از شما بهتر باشم.......شما واسه پول خودخواه شدین...مغرور ..ک نمیتونین مردم اطرافتون و درک کنین......فقط همه ی زندگیتون پول شده...فک میکنین بدون پول زندگی نمیتونین.......
لارا: کافیه..........دیگه نمیخام حتی ی کلمه بیشنوم.......
ا.ت: دیدی چقد درد داره..........
لارا: گفتم بسه....تمومش کن( با داد)
ا.ت: منم.........................
ک .......
خماری 😄😂🤣
اشتباه املایی بود معذرت 🤍❤
۱۱.۸k
۱۰ بهمن ۱۴۰۲