... مازوخیسم من ...
پارت: 10
#تهیونگ
بعد نگاه کوتاهی به پرونده های دستش گفتم
_خیالت بابتشون راحت.
$ممنون ، جبران میکنم.
_نه اتفاقا جبران دوهفته پیشه که باید برات تلافی کنم ، الان دیگه بی حساب شدیم.
با حرفم خنده آروم اما صدا داری کرد..
تو چهرش چیزی که توجهمو موقعه خنده یا لبخندش جلب میکرد فقط چال گونه ش بود!
_خوش تیپ شدی جایی میری؟
$حیح ، قراره با مینی بیریم بیرون.
بعدش یک چشمک شیطونی تحویلم داد
مینی نامزد نانجون بود که بعد از یکسال و شش ماه دوست بودن و با هشت بار خواستگاری رفتنش بالاخره دختر رویاهاشو بدست آورده بود و براش وقت زیادی میزاشت! البته جوری نبود که کارهای شرکت رو که به عهده خودش بود رو به کسی بده!
نمیدونم چجوری برنامه ریزی کرده بود که به همشون میرسید و به خصوص که وقت زیادش صرف نامزدش میشد.
البته مینی دختر لوس و پرتوقع نبود
و من هم مثل نامجون اعتماد کامل بهش داشتم
حالا برنامه من جوریکه تو یک روز اگه به اندازه نیم ساعت تاخیر کنم و بهش عمل نکنم به اندازه صدسال از همه چیز عقب میوفتم
با تماس جونگکوک به خودم اومدم
و با جای خالی نامجون روبه رو شدم!
#ادمین_شارلوت
#تهیونگ
بعد نگاه کوتاهی به پرونده های دستش گفتم
_خیالت بابتشون راحت.
$ممنون ، جبران میکنم.
_نه اتفاقا جبران دوهفته پیشه که باید برات تلافی کنم ، الان دیگه بی حساب شدیم.
با حرفم خنده آروم اما صدا داری کرد..
تو چهرش چیزی که توجهمو موقعه خنده یا لبخندش جلب میکرد فقط چال گونه ش بود!
_خوش تیپ شدی جایی میری؟
$حیح ، قراره با مینی بیریم بیرون.
بعدش یک چشمک شیطونی تحویلم داد
مینی نامزد نانجون بود که بعد از یکسال و شش ماه دوست بودن و با هشت بار خواستگاری رفتنش بالاخره دختر رویاهاشو بدست آورده بود و براش وقت زیادی میزاشت! البته جوری نبود که کارهای شرکت رو که به عهده خودش بود رو به کسی بده!
نمیدونم چجوری برنامه ریزی کرده بود که به همشون میرسید و به خصوص که وقت زیادش صرف نامزدش میشد.
البته مینی دختر لوس و پرتوقع نبود
و من هم مثل نامجون اعتماد کامل بهش داشتم
حالا برنامه من جوریکه تو یک روز اگه به اندازه نیم ساعت تاخیر کنم و بهش عمل نکنم به اندازه صدسال از همه چیز عقب میوفتم
با تماس جونگکوک به خودم اومدم
و با جای خالی نامجون روبه رو شدم!
#ادمین_شارلوت
۳.۹k
۱۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.