نبض عاشقی مم و او
امیر: از حموم اومدم بیرون...
موهامو خُش کردمو رفتم تو حال دیدم دلی حاظر منتظر مَنه!
چیزی شده؟
دلی: نه!
فقط رهام زنگ زد گف به امیر بگو حاظر شه بریم واس ضبط موزیک ویدیو...
و همین طور عکاسی.
امیر: باشه...
(ساعت۸شب__تو حیاط خونه امیر)
ایمر: تو الاچیق نشسته بودم سرم تو گوشی بود منتظر دلی بودم!
دلی: دو لیوان قهوه ریختم بردم...
نشستم رو بروش!
امیر:خو بیا کنار خودم بشین!
دلی: ول کن حالم گرفتس!!
امیر: بلن شدم رفتم کنارش...
چیزی شده؟...
دلی:....نه!
امیر: لج نکن بگو!
دلی: خو دارم میگم چیزی نیس!
امیر: گفتم بگو!...(باداد)
دلی: باشه... باشه فقط اروم باش!
امیر: افرین خب؟
دلی: راستش برام خواستگار اومده:/
امیر: چی؟(با داد و تعجب)
دلی: اروم اروم!
امیر: مگه ما عقد نگردیم؟!
دلی: چرا... ولی خانواده هامون نمیدونن!
پسر عموی بابامه!
داخل که بودم زنگم زد!
هنوز رسمی نیومدن واس خواستگاری!
من بهش جواب منفی دادمُ اونم بیخیال شد!
سرشو گذاش رو پام:)
سرش تو گوشی بود....منم با موهای بورش بازی میکردم:))
قرار بود که فردا باهم بریم خرید پرده برا خونه!
پارت۲۱فصل دو
🤍✨کماکان با ماکان✨🤍
موهامو خُش کردمو رفتم تو حال دیدم دلی حاظر منتظر مَنه!
چیزی شده؟
دلی: نه!
فقط رهام زنگ زد گف به امیر بگو حاظر شه بریم واس ضبط موزیک ویدیو...
و همین طور عکاسی.
امیر: باشه...
(ساعت۸شب__تو حیاط خونه امیر)
ایمر: تو الاچیق نشسته بودم سرم تو گوشی بود منتظر دلی بودم!
دلی: دو لیوان قهوه ریختم بردم...
نشستم رو بروش!
امیر:خو بیا کنار خودم بشین!
دلی: ول کن حالم گرفتس!!
امیر: بلن شدم رفتم کنارش...
چیزی شده؟...
دلی:....نه!
امیر: لج نکن بگو!
دلی: خو دارم میگم چیزی نیس!
امیر: گفتم بگو!...(باداد)
دلی: باشه... باشه فقط اروم باش!
امیر: افرین خب؟
دلی: راستش برام خواستگار اومده:/
امیر: چی؟(با داد و تعجب)
دلی: اروم اروم!
امیر: مگه ما عقد نگردیم؟!
دلی: چرا... ولی خانواده هامون نمیدونن!
پسر عموی بابامه!
داخل که بودم زنگم زد!
هنوز رسمی نیومدن واس خواستگاری!
من بهش جواب منفی دادمُ اونم بیخیال شد!
سرشو گذاش رو پام:)
سرش تو گوشی بود....منم با موهای بورش بازی میکردم:))
قرار بود که فردا باهم بریم خرید پرده برا خونه!
پارت۲۱فصل دو
🤍✨کماکان با ماکان✨🤍
۳.۶k
۱۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.