نَبضِ عاشقیِ مَن وَ اُو:)
نَبضِ عاشقیِ مَن وَ اُو:)
Chapter two
part=۲۶
(صب ساعت10)
امیر:وای این کیه این موقع صب زنگ درو میزنه؟!
بلن شدم رفتم دیدم سرباز آگاهیه؟!
یعنی چی شده؟
رفتم دم درُ سلام کردم...
گفتم:سلام بفرمایید؟
سرباز:سلام ببخشید منزل آقای امیر مقاره؟
ایمر: بله خودم هستم بفرمایید؟
سرباز:احضاریه دادگاه. براتون اومده!!
امیر: چی؟ احضاریه دادگاه؟برای چی؟
سرباز:من اعطلاعی ندارم...فقط گفتن که احظاریه رو براتون بیارم.
امیر: دستتون درد نکنه..
سرباز:باید زیر این برگه رو امضاء کنید
امیر: بله..بدید امضاء کنم.
امضاء کردمو رفتم داخل نشستم رو مبل.
برگه روکه باز کردم و شروع کردم به خوندنش!
باخوندنش هنگ کردم!...
چییی؟؟
داداخواست طلاق؟
یعنی چی؟...پس بگو چرا تو این مدت نمیومد خونه یا درس جوابمو نمیداد!
فوری گوشیمو اوردمو زنگش زدم!
Chapter two
part=۲۶
(صب ساعت10)
امیر:وای این کیه این موقع صب زنگ درو میزنه؟!
بلن شدم رفتم دیدم سرباز آگاهیه؟!
یعنی چی شده؟
رفتم دم درُ سلام کردم...
گفتم:سلام بفرمایید؟
سرباز:سلام ببخشید منزل آقای امیر مقاره؟
ایمر: بله خودم هستم بفرمایید؟
سرباز:احضاریه دادگاه. براتون اومده!!
امیر: چی؟ احضاریه دادگاه؟برای چی؟
سرباز:من اعطلاعی ندارم...فقط گفتن که احظاریه رو براتون بیارم.
امیر: دستتون درد نکنه..
سرباز:باید زیر این برگه رو امضاء کنید
امیر: بله..بدید امضاء کنم.
امضاء کردمو رفتم داخل نشستم رو مبل.
برگه روکه باز کردم و شروع کردم به خوندنش!
باخوندنش هنگ کردم!...
چییی؟؟
داداخواست طلاق؟
یعنی چی؟...پس بگو چرا تو این مدت نمیومد خونه یا درس جوابمو نمیداد!
فوری گوشیمو اوردمو زنگش زدم!
۱.۹k
۱۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.