نبض عاشقیِ مَن وَ اُو:)
نبض عاشقیِ مَن وَ اُو:)
Chapter two
part=27
دلی: با سپهر رفتِ بودم آزمایشگاه واس جواب!
سپهر تو ماشیم بود منم منتظر بودم!
یهو گوشیم زنگ خورد؟..
امیر بود؟!
بیخیال نمی شد سه بار زنگ زد!...
گفتم شاید کار مهمی داشته باشه!
برای همین جواب دادم
+الو؟!
_الو..دلوین مگه دیونه شدی؟
+منظور؟
_یعنی تو خبر نداری؟
+از چی؟
_اینکه درخواست طلاق دادی!!
+اها اونو میگی؟ برات تعجبه؟
انتظار نداری که هنوزم بمونم باهات؟
_ماکه مشکلی نداشتیم که بخوایم جداشیم؟
+مشکل؟ اره نداشتیم ولی تو مشکل درس کردی!
_یعنی چی؟ نمیفهمم چی داری میگی؟
+خب...توبرو باقلبت خوش باش!
درجا قط کردم!
_قفل کردم! یعنی فهمیده بود؟!
دلی:بلن شدم رفتم پیش پرستار جوابو بهم داد!
جوابو از تو پاکت دراوردم.
چی؟واقعا؟
پرستار:بله..مبارکه
دلی: مرسی..رفتم و راه افتادیم رفتیم خونه...
بعد به عمو اینا و مامان بابا گفتم!
رهام بیرون بود..پرهامم حموم.
ولی امان از اینکه رهام بفهمه!...چه شری به پا میکنه!
(تو کامنتا جنسیت بچه رو حدس بزنید)
Chapter two
part=27
دلی: با سپهر رفتِ بودم آزمایشگاه واس جواب!
سپهر تو ماشیم بود منم منتظر بودم!
یهو گوشیم زنگ خورد؟..
امیر بود؟!
بیخیال نمی شد سه بار زنگ زد!...
گفتم شاید کار مهمی داشته باشه!
برای همین جواب دادم
+الو؟!
_الو..دلوین مگه دیونه شدی؟
+منظور؟
_یعنی تو خبر نداری؟
+از چی؟
_اینکه درخواست طلاق دادی!!
+اها اونو میگی؟ برات تعجبه؟
انتظار نداری که هنوزم بمونم باهات؟
_ماکه مشکلی نداشتیم که بخوایم جداشیم؟
+مشکل؟ اره نداشتیم ولی تو مشکل درس کردی!
_یعنی چی؟ نمیفهمم چی داری میگی؟
+خب...توبرو باقلبت خوش باش!
درجا قط کردم!
_قفل کردم! یعنی فهمیده بود؟!
دلی:بلن شدم رفتم پیش پرستار جوابو بهم داد!
جوابو از تو پاکت دراوردم.
چی؟واقعا؟
پرستار:بله..مبارکه
دلی: مرسی..رفتم و راه افتادیم رفتیم خونه...
بعد به عمو اینا و مامان بابا گفتم!
رهام بیرون بود..پرهامم حموم.
ولی امان از اینکه رهام بفهمه!...چه شری به پا میکنه!
(تو کامنتا جنسیت بچه رو حدس بزنید)
۲.۲k
۱۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.